تصویری آرمانگرایانه ازهنر متعالی
[ ]
جستاری در مفهوم سینمای دینی
نظرات

                                                               (جستاری درمفهوم سینمای دینی)                                                                                                                                      مهر د ا د  میخبر  

                              >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>                                                                                                          

                                                                               آسیب شناسی

 

دلایل کم محصول بودن سینمای اسلامی موجود - ویابعبارت دیگر صنعت سینمایی که عنوان اسلامی را برخوددارد ومحصولات آن عمدتا درصنعت سینما و تلویزیون  ایران وگاهادربرخی ازکشورهای مسلمان نشین ساخته میشود - چیست؟

عواملی که باعث شده موضوعات برگرفته از دین  سازنده و سرمایه گذار کمتری را نسبت به مضامین دیگر جذب کندچه چیزهاییست؟

هدف این است که درجریان پروسه ی تدوین و گسترش تفکر جاری دراین نوشته  توفیق حاصل شودتابه کشف فاکتورهای جذابیت بخش از بطن  مولفه های برگرفته ازآموزه های دینی  نایل گردیم  وعمق  دیانت و روحانیت و فضای دینی و روحانی را که درصورت تجربه کردن،نزد اکثر انسانها جذاب و پرکشش خواهدبود درک نموده و دریابیم که چگونه میتوان حس تدین ،خداجویی و اشتیاق و تمایل به نیک بودن را در اتمسفر یک اثرسینمایی حاکم ساخت  وبعداز باز نگری در ساختار یک فیلم دینی و ارایه مولفه های جدید و متفاوت از مولفه های معمول و مرسوم، رقیبی پر قدرت وسالم برای سینمای گیشه محور، ولنگار و بی قید و بندهالیوودیانمونه های تقلیدی آن دردیگر نقاط جهان یافت.

 سعی شده این نوشتارظرفیت منطقی لازم وکافی راداشته و موارد مورد تاییدش رابواسطه ادله محکم ومعقولی که از مغلطه ها و سفسطه های رایج چنین مباحثی بدوراست به مرحله اثبات نزدیک سازدشایدشروع و سرفصلی باشد برای ادامه ی چنین مقالاتی والگویی باشد در گستره ای وسیع تر برای پایان دادن به نقدهای تند مزاجانه و عصبی، لااقل در مقوله ی هنر و آثار هنری چنین شیوه ای لازم است زیرا که هر هنرمندی اثر خودرا بمثابه فرزندی میداند که در دامان تفکر و ذوق خویش پرورش داده است،حال اگر آن فرزند دارای ایرادات و انحرافاتیست منتقدمیبایست بالطایف الحیل،بنرمی و با بیانی که بتواند برامواج طغیانگراحساس هنرمند عاشق  فائق آیدحقیقت را ازپس پرده ای که شیفتگی در مقابل عیوب اثر کشیده بیرون بکشد و در برابر وی عریان سازد.معجزه ی چنین رویه ای آن است که در جریان این پروسه ی حساب شده و متکی به عزت نفس،منطق و حقیقت گرایی عموما" خود صاحب اثر نیزبامنتقد همصدامیگردد.من شدیدا با جدال وبددهنی وناسزاگویی در عرصه نقد و تئوری پردازی هنرمخالفم و معتقدم که نقاد فحاش،نقادی بی منطق وضعیف است و فاقدآرامش،کفایت ومهارت وتحملیست که لازمه یک منتقد سینمایی میباشد .رعایت منطق و ادب نوشتاری بخصوص در چنین بحثی _که به مقوله دین و دیانت در هنرمیپردازد _واجب است بهرحال سازندگان تمام ژانر های سینما لاجرم کار خودشان راانجام میدهند واز هیچکدام نمیشود انتظار داشت که دکانشان را تخته کنند.درحقیقت این امر،امریست غیرممکن.حداقل اکنون که پایه و اساس سینما ی عامه پسندباعنایت به سنتی نهادینه و مقبول عام، بر عناصر کلیشه ای سکس وخشونت و اکشن استواراست و سینمای روشنفکرانه نیزسرگشته ی عقایدی نظیر نیهیلیسم وعرفان گراییهای شیک وفرم محورومتظاهرانه است والبته سینماگران اصطلاحا" جشنواره ای بلند پروازنیز،طبق معمول بهر قیمتی درسودای شمولیت (نگره ی مولف) هستند چنین انتظاری دور از منطق مینماید.

بنابر اصل ازلی و ابدی نبرد مابین خیر وشر،که درذات این دونهادینه شده است،جدالی که سینمای  پرمحصول ضددین فعلی با (نگره ی سینمای دین محور) راه انداخته،ماهیتی شدیدا ناآشکار،زیر پوستی،موذیانه و نرم دارد.هدایتی ابلیس وارموجوداست بااین هدف که(سینمای دینی) قبل از تولد در زهدان بمیرد پس اگر دفاع یا تهاجمی متقابل میباید صورت بگیرد آن دفاع یاحمله هم میبایست نرم ،ناپیدا وموذیانه که نه،(هشیارانه) باشد.

مخاطب سلیقه ای بینهایت فرًار دارد و جذب اکثریت بیننده و هواخواه برای سینمای دینی فقط با ارائه (جذابیت) ممکن است و بس .بهتر است انرژیمان را روی کشف فاکتورهای نوین مجذوب کننده مخاطب بدون خارج شدن از  دایره اخلاقیات و دیانت بگذاریم و ببینیم چه چیزهایی انسان ماهیتا"لذت جو رابدون منحرف کردن ذهنش بسمت پلیدی وبدون به انجام گناه ترغیب نمودنش  ارضا میکند.ضمنا بایدهشیارانه مراقب باشیم که خطاهایی نظیرشعارگرایی و مقدس مآبی خشک ومتعصبانه باعث نشود که حساسیت اوتحریک شده وبرای همیشه دور سینمای دینی را خط بکشد وباصطلاح از دستمان برود.

                                        راهکار رفع  حساسیت به دین

درحال حاضر دست بکارشدن سخت تر از هر وقت دیگریست .عده کثیری از جوانان که اصلی ترین مخاطبان پویاوتاثیرپذیرسینما هستند نسبت به موضوعات مربوط به  دین و دیانت یک آلرژی غیر منطقی پیداکرده اند .آنان حتی امکان داردافرادی ذاتا متدین و پایبند به موازین شرعی باشند ولی بدلایلی که شرحشان مثنوی هفتادمن کاغذ را میطلبد به یک سری از موضوعات که عمدتا حول و حوش مسایل فرعی دین و شریعت دور میزند حساس شده اند.پس اگر معتقدم که کار مشکلتر از هر وقت دیگریست بمن حق بدهید. هم دشمنان دانای دین و هم دوستان نادانش باعث این عکس العملهای احساسی  شده اند.عکس العملهایی که فاقد هرگونه ریشه ی واقعی این عکس العملهااز تعصبات یاعداوتهای ناشی از عدم آگاهی و معرفت  نسبت به حقبقت دین سرچشمه میگیرند.درایجاد این عکس العملها،پارادوکسهای  طراحی شده توسط مغزهای متفکرضددین یا سواستفاده کنندگان از دین  نقش بسزائی دارند. این ناآگاهیها دو نوع آسیب را موجب شده اند که نه تنها نقطه ی مفابل یکدیگرهستندبلکه هر کدام همزمان هم علت و هم معلول دیگری میباشند آسیب اول حساسیت نسبت به دین است و دومی تعصب خشک نسبت به آن .

بنظر شماچراوبه چه دلیلی دین  و نیاز به دیانت وپرستش (و قانون پذیر بودن در حیطه احکام شریعت ) که در فطرت هر انسانی   بالقوه موجود است وهمواره باعث آرامش ارواح پرتلاطم بشر بوده  گاهی به یک مهاجم خیالی بدل میشود وعده ای در برابرش جبهه میگیرند؟

باتفکروتاملی کوتاه در حوزه های مختلف  دین (واختصاصادرحوزه  دین مبین اسلام )بی شک  همگی متفق القول خواهیم بود که این نوع جبهه گیری ها منشایی حاشیه ای وخارج ازگستره احکام اصیل اسلام دارد و این دین انسان سازبی شک در ذات خود پاک و منزه است. ولی  متاسفانه تفاسیر و برداشتهای غلط و انحرافی ازسوی مفسران ناآگاه و بیسواد یا مفسران آگاه و باسواد ولی سیاس وعوام فریب د رمقاطع تاریخی گوناگون و سرزمینهای مختلف باعث دافعه هایی شده که افراد عمدتا ناآگاه و دور از حوزه تعالیم دین را وادار به چنین موضع گیریهای خصمانه ای کرده است.مواضعی از نوع موضع یک شهروند اروپایی یاآمریکایی یا حتی ایرانی عام که باشنیدن خبر جنابات القاعده،داعش،طالبان،وهابیها ،بوکوحرام یاتکفیری ها و سلفی ها از اسلام برداشتی نادرست پیداکرده یا از آن وحشت میکند.دکتر علی قره داغی، دبیرکل اتحادیه جهانی علمای اسلام، در پاسخ به اقدامات داعش در کشتار کردها و غیرنظامیان در سوریه در مصاحبه‌ای بیان کرد:(.... گروهی از روی حماقت و نفهمی دست به اقداماتی نابجا زدند و تصویری ناپسند و زشت از اسلام را در اذهان ترسیم کردند و از همین روی در این برهه ایفای نقش عالمان مذهبی برای تغییر این تصویر، ضروری است).من شخصااعتقاددارم که  نقش هنر مندان در این مسیر نمیتواند کمتر از علما باشدزیرا که یک کار سینمایی درراستای دین اگر بیشتر از منبر و کلاس درس یک عالم دینی شاگرد و متلمذ نداشته باشد کمتر ندارد.برای رسیدن به سینمای اسلامی  لازم است که به بکر ترین ومطمین ترین  منبع  تعالیم اسلام رجوع کرد .یعنی (قرآن کریم) زیرا که همه کج فهمی هاوکج رویهادرحوزه دین از تفاسیر نادرست والتقاطی سرچشمه میگیرد.دین مبین اسلام دراین برهه از زمان نیز مانند اعصار پیشین مورد تهاجمی ناجوانمردانه قرار گرفته است .فقط با یک مطالعه گذرا در تاریخ اسلام از صدر تاکنون میشود بطرز شگفت انگیزی دریافت که استحکام  احکام اصیل این دین الهی بوده که باعث شده پس از 1400 سال فراز و نشیبهای بسیار تند و سخت هنوز هم که هنوز است اسلام استخوانبندی دیرین و اصیل خودرا حفظ  کرده .فرقه ها و دسته های بی ریشه ی بسیاری  هراز چند گاه در جوامع بشری پدید می آیندو پس از چند صباحی نابود میشوند ولی اسلام همچنان بدون کوچکترین خدشه و آسیبی پابرجاست و بدلیل الهی بودنش کسی تاکنون نتوانسته و نخواهد توانست آنرا به انحراف بکشاند.مومنان آگاه و عالمان فارغ از آلودگیهای دنیوی همیشه وجودداشته اند و این دین الهی را بهمان صورت که بوده تاعصرحاضر حفظ کرده اند.

                        لذت ایمان  فارغ از انحصارگرایی و دگماتیسم دینی

حالات روحانی وپاکیزه ای که یک انسان با ایمان ومطمین از خود دارد حالاتی بغایت لذتبخش و فرح انگیزاست.فردی که پس از فراغت از کسب  روزی وانجام عبادات،به یک تفریح حلال و بی دردسر مشغول است هرگز دغدغه و نگرانی (عواقب دنیوی و اخروی لذات گناه آلود )رادرمخیله خود ندارد.چنین فردی پس از پایان گرفتن روزش باخیالی آسوده سربربالین میگذارد وحتی از مرگ که غالبا" ترسناکترین کابوس یک  انسان بااعمالی غیرکنترل شده ونکوهیده و آلوده به محرمات و مکروهات است هراسی ندارد.این انسان باایمان و متدین بواسطه درونیات آرام و مطمینش زندگی لذتبخشی را میگذراند.لیکن آن خوشی که او ازآن متلذذاست برای افراد ی که روزگارشان بدون توجه به ملاحظات دینی و پراز معاصی رنگارنگ میگذردغیر قابل باور و درک است.

دین در ذات خود خوب و بدون ایراد است ولی تفاسیر مختلف از مفاهیم عمدتا همسان الهی و دینی است که موجب اختلافات و روشن شدن شراره های خانمانسوز و شوم تعصبات میشود.برای دورشدن از آتش اختلافات دینی و مذهبی شایع تنها روشی که شایسته و موثر میباشد یافتن نقاط مشترک ادیان است ودر این میان یکی از روشنفکران دینی ایکه در برطرف نمودن این مشکل راه حل مناسب پیشنهاد نموده فیلسوف انگلیسی (جان هیگ )است.این فلیسوف برای رهایی از بند انحصارگرایی دینی بینش جدیدی را انتخاب نموده که میتواند کمک بسیار موثری در برقراری رابطه حسنه ادیان و مذاهب ودرعین حال فهم آنهاازیکدیگر موثر واقع شود. قابل یاد آوری است که انحصارگرایی و تعصب دینی تعلق به یک دین ندارد بلکه این بینش در تمام پیروان ادیان موجود بوده است. اکثریت دین داران که تعلق به نوعی بینش دارند خود را برحق دانسته و پیروان سایر ادیان را گمراه تلقی میکنند. شمول گرایی بینش نسبتا ملایم تری است که برعلاوه اینکه خودر ا سالک در جاده حق وحقیقت میبینند, تصور شان این است که برعلاوه اینکه ماحق هستیم سایر ادیان  نیز برباطل نیستند هراندازه که به ما نزدیک اند به همان اندازه از حق و حقیقت بهره مندند و حظی از حقیقت برده اند.این همان (پلورالیزم) دینی یا (کثرت گرایی) دینی است که میتواند بر این تنگناهای فقهی و کلامی دینداران در عرصه دینداری مشکل گشا باشد.البته هدف ما دراین جا گرچه تبین پلورالیزم دینی نیست و لی اقتدارگرایی و پارتیکولاریسم  دینی را نیزرا در وجهی از آن که به حذف کامل صاحبان اعتقادات دیگر بیانجامد قبول نداریم .روشی مابین این دو نگرش هدف ماست.روشی مسالمت آمیز و صلح جویانه.در هرصورت گفتگو و تبادل افکاربهترین روش یرای رسیدن به وجوه مشترک برای همبستگی است و اگر حساسیتهاو حرصهای اقتصادی و منفعت طلبیهای  اقتدارگرایانه ی سیاسی اجازه دهند، پلورالیزم و پارتیکولاریسم دینی  هردو در کنار هم میتوانند حیات پویا داشته باشندو در این صورت است که اقتدار گرایی دینی دیگر یک موضوع نظامی نخواهد بود بلکه دلیلی خواهد بود برای همبستگی یک قوم و صاحبان یک عقیده برای نظم اجتماعی  وبهبودبیشتراخلاق،آرامش و معیشتشان و پلورالیزم نیز نقاط اشتراک را خواهد یافت که در جوامع بزرگتر(متشکل از اقوام و ادیان و مذاهب مختلف) همچنان همان نظم برقرار باشد.

بطور خلاصه کثرت گرایان دینی معتقدند همه ادیان راهی به حقیقت دارند و چنین نیست که تنها یک دین خاص ما را به حقیقت برساند. ادیان مختلف، پاسخها و واکنشهای گوناگونی برای رستگاری انسان ارائه می کنند.جان هیگ در سخنرانی ها و نوشته هایش بیش از هر کسی این دیدگاه را طرح و از آن دفاع می کند.

از میان اندیشمندان اسلامی معاصر اندیشمندانی چون( محمد ارکون) و( فضل الرحمان) به پلورالیسم دینی معتقد بودند. در این جا بحث اصلی بالای مشترکات ادیان وحیانی و غیر وحیانی است. که میتوانند کنار هم بنشینند, باهم گفتگو کنند و همدیگر رابا تسامح و تساهل،رهروان راه حقیقت بدانند.

لازم به یاد آوری است که طرف ما در این مقال کسانی اند که نگرش معرفت اندیشانه به دین دارند و دین را متحول و تغذیه شونده از اندیشه های بیرونی میدانند.نگاه معرفت اندیشانه, سوال کردن ,نقد کردن ,شک کردن را عین عبادت میداند و عقلانیت نقش محوری در این نوع دینداری دارد. امادینداری قشری و سطحی که از آن به دینداری مصلحت اندیش نیز تعبیرشده است بسیار جزمی است و از منابع بیرونی دین تغذیه نمی شود وبیشتر به نقل متکی است تا به عقل و اگر عقلانیتی هم در کارباشد تابع وحی است نه مستقل از وحی.

بنابر دلایل فوق ودهها دلیل دیگر که مجال همه نیست دینداری مقلدانه قشری بیشتر به اعمال عبادی بدنی از جمله زوزه نماز,حج.... توجه دارد و ملاک دینداری بیشتر نماز خواندن , روزه گرفتن و حضوردر نماز جماعت است بدون آنکه کوچکترین حضورقلبی درآن متصورباشد. ما نمیخواهیم ارزش مقام و منزلت عبادات بدنی مانند نماز ,روزه ,حج... کم بها جلوه بدهیم و آنهارا بی فایده بداینم. در این جا لازم میدانم که دو نقش اساسی آداب و مناسک را روشن سازم که آداب و مناسک ترجمان احوال باطنی سالک است و نقش دوم آن آغاز گر و محافظ است یعنی صدفی است که گوهر را در درون خود محفوظ میدارد. ولی این نکته را ازیاد نبریم که عبادت بدنی مانند نماز , روزه ذکات ترجمان احوال باطنی و روحی انسان است. یعنی این عبادات باید در خدمت باطن باشند اصلا سرچشمه شعایر و مناسک دینی چیزی نبوده است جز تجلی حق در باطن بنیانگزاردین. چون این تجلی به اظهار نیاز داشت ودر عین حال ظاهر تابع باطن است بنابراین به طور طبیعی برجوارح اثر میگذارد. بقول مولانای بلخ:

        این نماز وروزه و حج و زکات                      هم گواهی دادن است از اعتقاد

 اگر آداب و مناسک دینی ترجمان احوال درونی انسان نباشدنامش (عبادت) نیست بلکه( عادت) است،عادتی که از سر تقلید و تکرار استمرار یافته است. تقلیل عبادت به عادت هیچ تحول و اثری در وجود وروان آدمی نخواهد داشت وثانیا سیالیت فکری دراین نوع دینداری جایگاهی ندارد.

 دین داری جزمی که بیشتر به دور همان اندیشه هاییکه هیج گاه بدان فهم و شناخت درست ندارد به شدت میچرخد. این نوع دینداری توان نگاه ازازتفاع بلند به سایر ادیان و مکتب های فکری راندارد. هر آن چیزی که با اندیشه های جزمی,نقلی, میراثی اش در مخالفت واقع شود به کفر و الحاد نسبت داده میشود.

یکی از مشکلات عمده واساسی ایکه دینداران معرفت اندیش درهمچو جامعه که اغلب مردم جزمی ا ندیشند مواجه بوده اند. این است که کوچکترین اظهارنظرخلاف دگم و جرمیت موجود جان و آبروی آنها را به خطرمی اندازد. ایمان به خدا در گروه سخنان تکراری و ملال آوری است که قر نها به آن پرداخته شده است.

ازبحث دورنرویم در نگاه جزمی فکر اشتراکات دینی که موجب تفاهم , همزیستی وفهم میان دیندارن شود بسیار کمرنگ و تیره است. دراین میان عرفان که درونمایه ادیان است و هیچ دینی تهی از مکارم اخلاقی و عرفان نیست میتواند کمک نماید تا این اشتراکات مورد بحث وفهم قرارگیرد. تا باشد از دگماتیزم دینی که منجر به بروز چهره پرخاشگر دین شده است جلوگیری نماید.

عرفای ما سه گونه دین داری را در قالب (شریعت),( طریقت) و (حقیقت) تبیین کرده اند.شریعت قشری ترین لایه دین داری است حقیقت عالی ترین مرحله دین دارای و طریقت میان این دوقراردارد.

          شریعت پوست مغزآمد حقیقت                           میان این آن باشد طریقت

ازنظرجان هیگ , ظواهر ادیان بسیار متناقض و متضاد است.این تناقض و تضاد ظاهری ادیان ناشی ازتصورات و ادراکات گوناگون از حقیقت در فرهنگ های مختلف میان دینداران بوده است.

 وی معتقداست که ادیان هریک محصول تجربه های اصیل رویاروی انسان با خداوندند و تفاوتهای آنها از جنبهای اعتقادی و عملی ناشی از شرایط و قالبهای فرهنگی ای است که بدان تجربه ها تشخص و تبلور بخشیده است.

معنی دهی به زندگی انسان و دوری از خود محوری و نایل شدن به حقیقت محوری اصیل ترین هدف ادیان بوده است.

بدبختانه نگاه از عینک شریعت و به تعبیر واضح تر قشردین به سوی سایر ادیان چنان جهان بینی دینی ما را تنگ وتاریک ساخته است که به جراز تضاد ,تناقض,اباطیل چیزدیگری از ادیان دیگر حاصل ما نمی شود. نگاه قشری به سایر ادیان نشانگر آنست که حق ماهستیم و سایر ادیان با ورود اسلام به جامعه انسانی کاملامحکوم به منسوخیت هستند و غیراز مسلمانان،پیروان سایر ادیان گمراه , جهنمی و مستحق عذاب الهی اند. این دیدگاه تنها به مسلمانان ختم نمی شود بلکه پیروان سایر ادیان نیز که  بینش قشری دارندهمین ادعا را بیان میکنندو حتی در بطن بیشتر ادیان نیزمذاهبی پدید آمده اند که علنا"یکدیگر را محکوم به ابطال میدانندبعنوان نمونه عده ای از اهل سنت که شیعه راشدیدا"میکوبند و وهابیونی که حتی خون شیعه را _که رافضی می خوانندشان_مباح و حلال میدانند.

برخی از مسلمانان ناآگاه چنین فکر میکنند که از میان تقریبا 5ملیارد انسان,تنها مسلمانان هدایت شده و برجاده حقیقت درحرکت اند و 4ملیارد انسان دیگر کافر, جهنمی اند و آتش دوزخ در انتظارشان است. و خداوند منان با کشاندن 4ملیارد انسان به جهنم و عذاب شدید آنها لذت میبرد!!!دراینجاشاید بد نباشد خاطره ای را تعریف کنم:

بایکی از آشنایان و فامیلهای نزدیک بنده که آموزگاری باز نشسته  وشخصیست بسیار مومن و نیک سرشت و من واقعا" اورا از لحاظ درستی و رعایت اصول انسانی و شرعی قبول دارم بحث میکردم .بحث برحق بودن انحصاری دین اسلام که ایشان به آن معتقداست پیش آمد،از وی پرسیدم :حال که فقط دین ما برحق است پس انسانهای مومن و بیگناه ادیان دیگر که به بهشت میروند در آنجاچه مقام ومنزلتی خواهند داشت ؟ایشان جواب داد:آنهانیز حق دارند که در بهشت باشند...خواهند بود ،ولی آنجادر خدمت ما مسلمانان هستند!!

این جواب مرا تکان داد خصوصا اینکه ایشان یک شخص عامی و بیسواد نیست بلکه اهل مطالعه و تحقیق هم هست و گاها افکاری روشنگرانه ومترقی نیز از خود بروز میدهد.

چنین طرز تفکری ممکن است در پیروان هر دین و مذهبی بروز نماید به این سخن جان هیگ  که خطاب به به پیروان مسیحیت ابراز شده نیز توجه کنید:( پس نگوئیم که مسیح خداست و فقط به‌وسیله او می‌توان به بهشت رسید! چرا که اگر قرار باشد تنها گروه مسیحیان به بهشت بروند، پس عمل خیر بقیه چه می‌شود؟) 

 میبینیم که تکبر دینی سخت آفت زا است و ریشه ی محکم وسختی در کشتزار دیانت  اکثریت قریب باتفاق انسانها دوانده است.این نوع از خود شیفتگی بجزایجاد تقابل و تخاصم که درشرایط کنونی به ضررمسلمانان است هیچ منفعتی نخواهد داشت.اینکه ما پیروان دین خود را به حق بدانیم و دیگران را باطل باعث میشود که نوعی غرورنزدما بروزکندوهمانگونه که گفته اند تکبرو غرورازآفات معرفت الله است.

برخلاف بینش  قشری وشریعت مدارانه،دیدگاه طریقت مدارانه و حقیقتی از این نوع آفات مبرا است. حقایق میتوانند کنار هم نشسته و با هم تفاهم کنندوتنها هویت های قشری و شریعتی هستندکه سر از خصومت و بنیادگرایی بلند میکنند و بر سر یک دگر میکوبند.یکی از گوهر ها ی عزیزدین که در تمام ادیان وجود داردو میتواند بمثابه یک آفت کش عمل کند عرفان است.بانگرش عرفانی میتوانیم در کنار هم قرارگیریم و یکدیگرراخوب بفهمیم.قصد بنده از این نوشتارشناخت واقعی ادیان است زیرا سینمای اسلامی که هدف من رسیدن به تعریفی از آن است میتواند چکیده ای کامل از سینمای دینی باشد مگر نه اینکه اسلام آخرین دین آسمانی است ؟مگر نه اینکه تعالیم همه ادیان در این دین جمع شده و به ارتقای نهایی رسیده است؟.هیج دینی چه وحیانی وچه غیروحیانی به ظلم , تعدی , بیعدالتی , عدم رعایت سلوک اخلافی ,تجاوز به ناموس،قتل نفس ونسل کشی فتوا نداده است.بنابرهمین اصول اخلاقی و انسانی میتوانیم ادعاکنیم که حقیقت ادیان یکیست  ولی ظهور و تجلی شان در فرهنگ هاو قالب های گوناگون سبب اختلاف درنگرش ما به حقیقت شده است.جان هیگ برای تبیین و شناخت حقیقت از دو اصطلاح معروف کانت یعنی( نومن) و (فنومن) به معنای «بود» و «نمود» استفاده کرده و چنین بیان میدارد:

بود چيزي است كه ما به آن علم نداریم ولي بلافاصله پس از اينكه آن چيز یا شی متعلق به معرفت ماگرديد و ما به آن علم پيدا كرديم تبديل به« نمود» میشود. در واقع هرچيزي كه ما به آن علم نداريم« بود» است ولی زمانیکه آن شی مورد معرفت و شناخت ما قرارگرفت تبدیل به «نمود» میگردد.اصطلاح «بود» میرساند که شیء فی نفسه بدون واسطه و برهنه قابل شناخت نیست. انسان فقط از طریق تعامل میان آن و جهان انفسی اش میتواند به درکی ازحقیقت نایل آید. دقیقا جان هیگ نظریه کثرت گرایانه خود را برپایه همین تعریف بیان میکند.وی میگوید:

اگر ما به جای آن حقیقت و یا امر متعالی «بود» خدا را قراردهیم این حقیقت چنانچه هست وجود دارد یعنی برای هیچ کسی شناخته شده نیست بلکه این حقیقت به وسایط از جمله فرهنگ , زبان, اقتصاد, سیاست مورد معرفت و شناخت ماقرار میگیرد.بود يا شيء في نفسه آن است كه هيچ كسي نميتواند آنرا برهنه و بدون واسطه بشناسد و آدمي فقط از طريق تعامل ميان آن و جهان انفسي اش ميتواند به دركي از حقیقتنائل شود.

اشکال مختلف معجزات پیامبران در هر دوره دلیلی بر این مدعی است. چراکه هریک از معجزات پیامبران در هر دوره از تاریخ با توجه به شرایط آن دوره و علوم رایج در آن دوره متفاوت بوده است.اگر از بحث اصلی دورنرویم کثرت گرایی دینی میتواندبرای تفاهم میان ادیان راهگشای موثری باشد ودین داران بجای تقابل و نکوهش یکدیگر میتوانند با نگرش کثرت گرایانه زمینه ی خوب تفاهم را بوجود بیاورند.وقتی ما به فلسفه و ریشه ی پرستش در ادیان نگاه میکنم یک ریشه ی مشترک بسیار قوی در میان تمام ادیان میبینیم وآن توسل به یک حقیقت پنهان و یک امرمقدس متعالی است.ما مسلمانها از طریق عرفان مترقی اسلامی- که در این بلبشوی فرقه گراییها،صوفی نمائیهای منحرفانه،عرفانهای دروغین لذت محوری همچون (اوشو)،ديدگاه‌هاي شبه عرفاني همچون دیدگاههای(دون‌خوآن ماتئوس) درآثارناوالیستی و شمن باورانه ی (کارلوس كاستاندا) و مکاتبی شیطانی چون (تئو سوفیسم) و (فراماسونریسم) که اولی پایه گذار نازیسم و دومی زمینه ساز صهیونیسم معاصر بوده، ناشناخته مانده است و توجه چندانی بدان نمیشود-میتوانیم رابطه خوبی بامذاهب متعدد اسلامی وهمچنین سایر ادیان برقرار نمایم و توسط عرفان خود با عرفان مذاهب وادیان دیگر آشنایی پیدا کنیم.برای ورود به بحث فلسفه عرفان باید از دو منظر وارد شویم؛ اول یك بحث ماهوی به این معنا كه ماهیت عرفان چیست، بدون نگرش به هیچ كدام از ادیان( گرچه عرفان را به هیچ وجه نمی توان از ادیان جدا كرد) و بعد از منظر تاریخی، بدین صورت كه  تحقیق کنیم وببینیم سیر عرفان خصوصاً در عالم اسلام به چه نحو بوده است؛ چراكه به هر حال ما از طریق عرفان اسلامی است كه با عرفان ادیان دیگر آشنا می شویم و این مقدمه ی هر گونه بحث عرفانی است. البته نباید این پیش فرض باشد كه فقط از منظر عرفان اسلامی وارد بحث می شویم؛ ولی عملاً اگر بحث و گفت وگو بین اقوام و ملل پیش بیاید، تنها جایی كه می شود این گفت وگو را بسادگی انجام داد، همان عرفان است؛ یعنی چندان عبث و بیهوده نیست اگر بگوییم ما بسادگی می توانیم از اصطلاحات عرفان اسلامی برای فهم عرفان ادیان دیگر بهره ببریم و این فقط در حوزه عرفان میسر است، وگرنه در حوزه فلسفه، كلام و فقه به هیچ وجه به این سادگی میسرنیست. عرفان، بحث ادیان است، یعنی در حقیقت لب و حقیقت پنهانی تمامی  ادیان(فارغ از فرهنگ و زبان و نژادپیروان ادیان) است. در یك تقسیم بندی بسیار ساده، بخصوص درباره ادیان ابراهیمی می توان گفت كه ادیان دو شأن و جنبه دارند: یك جنبه آن است كه ناظر بر احكام شریعت است یعنی اوامر و نواهی شرعی كه این جنبه ظاهری آنهاست، یعنی این كه شخص در عالم زندگی می كند و بنابراین قوانین و دستوراتی را كه دلالت های دینی هم دارند، باید انجام دهد. شرع، ظاهرترین و صوری ترین جزء ادیان است، یعنی ما معمولاً وقتی به ادیان نگاه می كنیم، اولین چیزی كه می بینیم جنبه شریعت آنهاست؛ به همین دلیل هم هست كه در تاریخ ادیان عده زیادی معمولاً دین را به شریعت تقلیل داده اند، یعنی تصورشان این بوده كه مثلاً دین  اسلام چیزی نیست جز احكام فقهی در عالم اسلام، در حالی كه این، آن جنبه ظاهری و صوری دین است. در مقابل این شریعت، یك جنبه باطنی و نهفته ای به نام طریقت هم وجود دارد. تعابیر شریعت و طریقت را در عالم اسلام و در متون عرفانی اسلامی می بینید و یكی از اصطلاحات كلیدی عرفان اسلامی است؛ یعنی عرفا وقتی می خواهند بگویند كه تفاوت فكری ما با علما و متكلمان چیست، معمولاً بحث را از اینجا شروع می كنند كه ما در ادیان یك رشته شریعتی و یك رشته طریقتی داریم كه طریقت جنبه معنا و باطن است. به گفته عرفا نسبت شریعت و طریقت مثل نسبت جسد و روح یا تن و جان است و همان طور كه جان برای تجلی و ظهورش نیاز به تن دارد، طریقت هم برای ظهورش نیاز به شریعت دارد و همان گونه كه تن بدون روح لاشه ای است بی خاصیت؛ از نظر آنها شریعت هم بدون طریقت احكامی بدون مقصود و معنا و فایده است. در این تقسیم بندی دو حیثیت برای دین قائل شده اند؛ اگر در ادیان ابراهیمی بنگریم، این شریعت و طریقت را با تفاوت و تأكید می بینیم. برای مثال دردین یهود شریعت غلبه دارد و به همین دلیل است كه این دین بیشتر ناظر بر احكام شرعی است و نحوه ظاهربینی در آن وجود دارد و به همین دلیل خدای یهود فقط خدایی شارع است و قانونمند و قانونگذارکه بسیار نیز در اجرای قوانین مصوبش قاطع و بدون گذشت است.به همین سبب است که  كسی به خدای یهود عشق نمی ورزد؛ یهوه حتی آن چنان خدای غضبناك و خشمناكی است كه اجازه نمی دهد كسی آن طور كه در مسیحیت می گویند: «ای پدر من، كه در آسمان ها هستی. » راجع به او صحبت كند. طبیعی است كه این دین جنبه طریقتی هم باید داشته باشد، یعنی نمی تواند خالی از طریقت باشد؛ چرا كه مثل این است كه خالی از روح باشد، منتهی این جنبه مغلوب شریعت است. این است كه از معنویت و عرفان در دین یهود به زحمت می توان بحث كرد.

در دین یهود، آیین (قبالایاکابالا) یكی از شاخص ترین عناوینی است كه به عرفان یهود داده شده است. البته طریقه های دیگری هم هست. ولی وقتی در ادیان ابراهیمی به سنت مسیحی می رسیم، می بینیم جنبه طریقت بر جنبه شریعت غالب است. لذا می بینیم كه بنابر عهد جدید مسیح می گوید: من شریعت تازه ای نیاورده ام و دستورات من در عشق منحصر است، عشق به خدا و عشق به مخلوق و احكام دینی. مسیحیت هم دائماً حول همین عشق دور می زند و به همین دلیل هم هست كه مسیحیان مدتی پس از( پولس ) به همان شریعت یهود هم بی اعتنا شدند. ولی به هر حال در مسیحیت-بر عکس یهودیت- جنبه طریقتی غلبه دارد. در اسلام این دو جنبه در تعاملند، یعنی آئین پیامبر(ص) یك وجه طریقتی و یك وجه شریعتی دارد و هیچ كدام بر دیگری غلبه ندارد، اگر خصوصی تربنگریم و به احوال پیامبر اسلام(ص)رجوع کنیم، حالات بسیار برجسته عرفانی هم دارند، نمونه آن هم معراج ایشان است كه الگوی سلوك در عرفان تلقی می شود و عارفان این را نمونه كامل و اعلای سلوك الی الله می دانند.

در بحث عرفان و مقامات آن میتوان به ظرافتی ویژه رسید .ظرافتی کاملا قابل ادراک که مثبت بودن دین را از نقطه نظر آرامبخشی و لذت بخشی بر ما اثبات مینماید.انسان بهر سوی که قدم بر میدارد در پی آرامش و راحتیست  .گاه این راحتی و آرامش را در گناه و تجاوز به حقوق جانداران دیگر میابد و گاه بطریقی صحیح و در دیانت و رعایت اصول درست دینی واحکام الهی.این خصوصیت آدمی در (فیلم دیدن )هم مصداق دارد یعنی یک فیلم میتواند بهر طریقی برای بیننده لذتبخش جلوه کند .چه از طریق نشان دادن گناه و فسق و فجور و شریک کردن او در انجام گناه با  مشاهده ی آن وچه از طریق نمایش آنچه که فطرت پاکش میطلبد . 

                                               فاکتور های جذابیت 

 رسیدن به احساس لذت وسر خوشی یگانه عاملیست که فرد را به دیدن یک فیلم(از هرنوع یاژانری) تشویق میکند.لذت گاهی اوقات نام کلی( سرگرم شدن) را بخودمیگیردوبرخی مواقع  هویت ها و تعاریف مختلف وقابل فهم و کاملتری مانند(هیجان دیدن درگیری خارج ازازمیدان کارزار)،(تجربه ترس ووحشت درمکانی امن وبدورازعامل خطر)،(مشاهده والتذاذازیباییهاوجذابیتهای بصری مختلف بدون متحمل گشتن زحمات،خطرات وهزینه ی جابجایی )،(میل به دیدن وشنیدن شوخی وشیطنت بدون لطمه خوردن از مضرات آن)یا(آموختن دانشها وکشف کردن ناشناخنه ها)پیدا میکند که اینهاهم بنوبه خود میتوانند باعث تحریک و سپس ارضای انتزاعی احساسات وامیال مطبوعی شوند.احساسات وامیالی  همچون (زیبایی خواهی)،(میل جنسی)،(عدالت خواهی ومیل به انتقام از ظالمین و اشرار)،(راحت طلبی)،(هیجان طلبی)،(شوخ طبعی و اشتیاق به مطایبه)وشایدهم گاهاامیالی بیمارگونه نظیر(دیگرآزاری)،(خودآزاری)ویا امیالی سرکوب شده مانند (تمایل به داشتن ثروت،برتری،جذابیت،قدرت واحترام و....).بهرحال لذت، طیف گسترده‌ای از حالات ذهنی است که انسان‌ها بعنوان چیزی مثبت، خوشی‌آور، یا باارزش تجربه می‌کنند. لذت شامل حالات ذهنی مشخص‌وکلی و قابل طبقه بندی تری همچون شادی، تفنن، خوشی، خلسه، و رضامندی می‌باشد. علم روانشناسی، لذت را بعنوان یک ساز و کار بازخورد (مکانیسم فیدبک) مثبت توصیف می‌کند که موجودات زنده را در آینده به باز آفرینی شرایطی که لذت‌بخش یافته‌اند ترغیب می‌کند. بر اساس این نظریه، به همین ترتیب موجودات زنده برای اجتناب از شرایطی که در گذشته موجب رنج شده نیز انگیخته می‌شوند.تجربهٔ لذت، تجربه‌ای ذهنی است و افراد مختلف، انواع و مقادیر متفاوتی از لذت را در شرایط یکسان تجربه خواهند کرد. بسیاری از تجربه‌های لذت‌بخش با ارضای محرکه‌های زیستی اساسی، همچون خوردن، ورزش یا رابطهٔ جنسی در ارتباط هستند. دیگر تجربه‌های لذت‌بخش با تجارب اجتماعی و محرکه‌های اجتماعی همچون تجربهٔ احساس فخر، سرشناسی، و خدمت در ارتباط هستند. تقدیر از بابت آثار و فعالیت‌های فرهنگی همچون هنر و ادبیات اغلب لذت‌بخش هستند.در سال‌های اخیر، پیشرفت‌های قابل‌توجهی در شناخت مکانیسم‌های مغز که زمینه‌ساز لذت هستند، صورت گرفته است. یکی از اکتشافات کلیدی توسط (کنت بریج) انجام شد که نشان داد لذت تجربه ای یگانه نیست. بلکه، لذت از چندین فرایند مغزی شامل علاقه، تمایل، و فراگیری تشکیل شده است که توسط شبکه‌های مغزی مجزا، هرچند همپوشان، پشتیبانی می‌شوند. بطور خاص این پژوهش با بهره گیری از واکنش‌های عینی لذت‌محور در انسان‌ها و دیگر حیوانات صورت گرفته است، مثلاً بررسی حالات چهرهٔ مربوط به 'علاقه' و 'عدم علاقه' به ذوقیات همسان میان انسان و بسیاری از دیگر پستانداران.درکل ارضای انتزاعی یاملموس تمامی امیالی که برشمردم انسان را به یک چیز واحد میرساند:رضامندی وآرامش.وباید دانست که آرامش حالتیست که بعد از هر کنش یاواکنش لذت بخش وموفقیت آمیزی به آدمی دست میدهد.بی شک آرامش همیشه الزاما نتیجه استراحت،سکون، رکود وبی حرکت بودن نیست بلکه همانگونه که همه ما تجربه اش را داریم حتی بعد از یک ورزش هیجان انگیز و پرمخاطره یایک فعالیت سخت و پرزحمت ولی باب میل وخوشایندنیز به انسان آرامش دست میدهدیاحتی آرامش میتواند پس از یک نبرد ناخواسته وتحمیلی ولی بانتیجه ای خوب و پیروزمندانه به آدمی دست دهد.در سطور پیشین از( مکانیسم فیدبک )یادشد و لازم میبینم در باره ماهیت این مکانیسم مثالهایی بزنم تا درموردچگونگی کارکرد آن در فرایند لذت بخشی ذهنی آگاهی کاملتری پیداکنیم:

(فیدبک) به عبارتی به مفهوم بازگرداندن بخشی از خروجی یک سیستم و ترکیب آن با ورودی به منظور کنترل خروجی می‌باشد.کلمه فیدبک یا بازخوران به معنی روشی برای کنترل سیستم، بوسیله وارد کردن مجدد نتایج عملکرد گذشته به داخل سیستم است. استفاده از فیدبک در ماشین بخار به قرن نوزدهم میلادی برمی گردد و بکارگیری فیدبک در سیستم‌های حرارتی و برودتی با نصب ترموستات، امروزه بسیار متداول است. همچنین در بدن انسان، فیدبک نقش عمده ای در تنظیم دما و کنترل ترشح داخلی غدد ایفا می کند. از آنجائی که بدن انسان یک سیستم هموستاز (خود پایدار) بوده ، فیدبک مثبت موجب ناپایداری بیشتر این سیستم و در نتیجه بروز مرگ و فروپاشی سیستم می‌گردد امّا فرایند فیدبک منفی در سیستم از اطلاعات برای کنترل تغییر رخ داده شده استفاده می کند و مانند کنترل دمای بدن، منجر به حفظ وضعیت تعادل میشود. اکوسیستم‌های مالی، نهادهای سیاسی، رسانه‌ها، اقتصاد به معنای عام‌، تغییرات اجتماعی و  نیز از این قاعده مستثنی نیستند. افزایش(کاهش) در یک متغیر، بعد از یک تأخیر باعث افزایش(کاهش) همان متغیر می شود. به عنوان مثال به سپرده های بانکی سود بانکی تعلق می گیرد که به افزایش میزان سپرده بانکی منجر می شود، و این امربه نوبه خود به افزایش سود بانکی می انجامد و دور مزبور به طور متناوب تکرار میشود و اصطلاحاً روی مدار فیدبک مثبت می افتد.تصورمیکنم بااین تعریف کلی  اکنون میتوانیم بهتر به ماهیت لذت واهمیت آن در زندگیمان واقف شویم.حال مجددا رجوعی دارم به مبحث دین ویک سوال ازشما:

آیا کسی میتواند بگوید که دین به فرد مومن و متدینی که روزگارش با رعایت واجرای داو طلبانه و خودجوش قوانین دینی و مطالعه  و اجرای آموزه های آن میگذرد رضامندی وآرامش نمیبخشد ویابرعکس اورا دچار سرگشتگی و اغتشاش ذهنی میسازد؟لازم است مجددا از شما تمنا کنم که حقیقت آموزه های اصیل ودستمالی نشده دین وکنکاش درزندگی انسانهای (دین مدار) و نه (دین باز) را در جواب دادن به این پرسش مد نظر قرار دهید نه حوادث و فجایع تاریخی که به نام دین از سمت دشمنان دین واقع شده است .من دراینجا به جمله ای ضددین که خوشبختانه حالا میتوانددر جهت تایید تاثیر آرام بخش تدین برذهن بشر همچون  مهرتاییدی باشد استناد میکنم.شاید شما هم این جمله را شنیده باشید:(دین افیون توده هاست)

 لازم است بگویم این جمله خیلی پیشتر از این و در زمانی ایراد شد که قدرتهای استعمار گرهنوز بفکرشان نرسیده بود از دین به حالتی تهاجمی وبر ضدخود دین استفاده کنندو وگروهها وسازمانهای پیکارجوی مختلف ظاهرا اسلام گرا عمدتا در منطقه خاورمیانه باپشتیبانی ابرقدرتها برای جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی ایران به سایر کشورها و  بنام اسلام  شروع به زدن تیشه به ریشه این دین نپرداخته بودند.

درزمان ایراد این جمله قصد دشمنان دیانت این بود که دین رافاقداصالت و به مثابه ماده ای تخدیر کننده،فراموشی دهنده و آرام بخش توصیف نمایند واین خاصیت را ابزاری میدانستند دردست زورمندان برای حاکمیت برضعفا و ستمدیدگان .جمله فوق الذکراززبان یکی ازمغز های متفکر جنبش الحادی مارکسیست ایراد شده وقاعدتانمیتواند بدون تفکر,ومطالعه گفته شده باشد. این که دین آرامبخش است یک حقیقت مسلم میباشد ولی افیون نامیدن آن فقط و فقط از آن روی بوده است که  از نظر معماران تفکر مارکسیسم دین و دیانت یگانه رقیب  جدی و خطرناک ایدیولوژی نوین آنها محسوب میشده و مقاصد ذاتا مترقی،درست وآزمایش شده دین با اهداف ظاهرا جدید،خام و آوانگاردمارکسیسم تضاد ماهوی داشته است ودرحقیقت  جمله یاد شده   نوعی افتراست  که از سوی تیوریسین یک مرام و جهانبینی مترلزل وتست نشده و ناموفق  از سر حسادت و غبطه به یک جهانبینی محکم و پرطرفدار نسبت داده  شده است. این نکته را نیز باید مد نظر داشته باشیم که نظریه مارکس صرفا به این دلیل شکل گرفت که درطول تاریخ بشر یت ماقبل زمان حیات مارکس همواره توسط حکام  و سیاست مداران و یاراهبان،روحانیون وکشیشان پوپولیست فرصت طلب از دین  استفاده ابزاری- درراستای دستیابی به هژمونی مورد نظرشان -می شده وهمین باعث میگردیده که اصالت و حقانیت ذاتی دین زیر سوال برود.مارکس معتقد بود که دین، ایده آلهای اخلاقی را از ما بیگانه می کند و سرمایه داری کار مولّد ما را از ما بیگانه می کند(و قابل فروش می سازد) مارکس می گوید «پریشانی دینی هم جلوه ای از پریشانی واقعی (اقتصادی) است و هم اعتراض برضد پریشانی واقعی. از بین بردن دین به عنوان خرسندی خیالی مردم برای نیل به خرسندی واقعی ضرورت دارد» افیون ماده مخدری است که درد را تسکین میدهد و در عین حال توهم ایجاد می کند  دین از نظر مارکس با توهم جهان فوق طبیعی که در آن غصه ها از بین می رود، همین کار را می کند و دردها را تسکین می دهد. دین نگاه انسانها را از بی عدالتیهای مادی می گیرد و به سمت خدا می دوزد. از نظر مارکس «اصول اجتماعی مسیحیت، بزدلی، حقارت نفس، پستی، تسلیم و افسردگی را تبلیغ می کنند... چیزی که این اصول برای طبقه ستمدیده دارد، این است که آنها آرزو می کنند که طبقه حاکم خیّر و بخشنده باشند»  از نظر مارکس، لازم نیست علیه دین مبارزه ای جنون آور راه بیاندازیم. زیرا آنقدر مهم نیست. دین علامت مرض است و نه خود مرض.مارکس دین را توهم محض میداندکه پیامدهای مسلماً بدی به دنبال دارد.این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که نوک تیز پیکان مخالفت او با دین بسمت مسیحیت نشانه رفته بود و تمامی انتقادات خود راتنها نسبت به تعالیم مسیحیت (ونه دینی دیگر)نشان میداد.مسلم است که مارکس معرفتی نسبت به دین اسلام نداشته است چون اگر میداشت بسیاری از ایراداتی را که به دین مسیحیت وارد دانسته بود نمیتوانست به اسلام نیز وارد بداند.فلسفه ی جهاد و پیکار با ظالمین و اینکه مستضعفین وارثان زمین میباشندنقطه ی مقابل آن قسمت از تعالیم مسیح است که میگوید: (هر که بر گونه راست تو سیلی زد، گونه چپ را نیز هدیه کن) و( هر که عبای خود را خواست قبای خود را نیز بدو واگذار) و (مال قیصر را به قیصر بدهید).از نظر مارکس هدف دین(یا به عبارتی درست تر :مسیحیت) تامین بهانه هایی برای حفظ امور جامعه به گونه ای است که ستمگران دوست دارند. شکلی که دین به خود می گیرد، به شدت وابسته به شکل حیات اجتماعی است که توسط نیروهای مادی حاکم بر آن تعیین می شود. او احتمالا از ضعف پدرش دربرابر مسیحیت و روحیه سرسخت مسیحی دولت پروس خشمگین بود.کارل مارکس دومین فرزند از هشت فرزند خانواده بود. پدرش وکیلی یهودی بود. شهر ترایر محل زندگی ‏مارکس، تحت تسلط دولت پروس قرار داشت که عمدتا توسط خانواده های اشراف مسیحی اداره می شد. ‏پدربزرگهای پدری و مادری مارکس هردو خاخام بودند ولی پدرش به دلیل قوانین ضد یهودی حاکم، کمی ‏قبل از تولد مارکس اجبارا" مسیحی شد.مارکسدلیل تنفرش از خدایان را این می داند که «خودآگاهی انسان را به صورت عالی ترین امر الوهیت به رسمیت نمی شناسند». متکلمان مسیحی همه خصوصیات شخصی ایده آل انسانی را مطرح می کنند و آنها را از صاحبان اصلی انسانی شان می گیرند و به آسمان نسبت می دهند. لذا کلام مسیحی و فلسفه هگل به خاطر اینکه آگاهی ما را بیگانه می کنند، مجرم اند.دلیل اینهمه مخالفت و عداوت نظریه پرداز مارکسیسم  بادین این بود که وی شناخت درست و کاملی از حقیقت وجودی دین نداشته و  تنها به تاثیرات سیاسی آن بر جامعه آن دوران کشور پروس و اعصار پیشین اروپاتوجه داشته است ومنجمله سابقه ذهنی قرون وسطی و حاکمیت کلیسا بر جامعه اروپا رادر پس زمینه چشم اندازخود  داشته است.پس بااین تفاصیل میتوان گفت:بااینکه دکترین مغرضانه مخدر بودن دین نظریه ای ازسرعداوت وکینه و نشات گرفته ازدشمنی حاصل از مظالم و کجرویهای سواستفاده کنندگان از احکام دین عیسی مسیح(ع) بوده است ولی نشان میدهد که آرامش دهندگی،تسکین آلام روحی و روانی،خرسندسازی ولذت بخش بودن دین مداری را حتی دشمنان دین هم باالفاظی غیرمنصفانه،خارج از نزاکت و با کلماتی که نشان دهنده دشمنیشان است اعتراف نموده اندواین دشمنی از آن روی بوده که ادیان الهی بدلیل انشای وحیانی که باعث بی تناقض بودن واستحکام گزاره ها و وحدت بیانی درونیشان شده است تنها مسالکی هستند که نمیشود آنهارا باروشهای دیالکتیک در مسالک  طراحی شده توسط  متفکرین مادیگرا مستحیل کرده و بندریج کم جان و نابود نمود.

                                       جذابیت در سینمای دینی 

 بااین تفاصیل و توضیحات میشودبطورواضح اطمینان حاصل نمود که مضامین دینی میتوانند گیرایی و کشش و جدابیت لازم را برای جذب بیننده و مخاطب داشته باشند کمااینکه درسالیان اخیر اکثرفیلمها و سریالهایی که درباره ائمه و پیامبران در کشورمان ساخته شدند حایز بیشترین تعدادتماشاگر بوده اند(نمونه هایی نظیرامام علی، یوسف پیامبر،تنهاترین سردار ،مختارنامه و...)بارجوع به سینمای هالیوود نیز میتوان سراغ از آثار بسیاری گرفت که زندگی پیامبران وقدیسین را دستمایه خود قرار دادند ودرگیشه نیز موفق بودند(ده فرمان،السید،محمد رسول الله،بنهور،عیسی بن مریم،ژاندارک،مصایب مسیح و...).فی الواقع کمتر اثر سینمایی یا تلویزیونی را سراغ داریم که با محوریت زندگانی مقدسین و پیشوایان دینی ساخته شده ولی از لحاظ فروش یا جذب مخاطب موفق نبوده باشد.شاید بسیاری از شما بیادداشته باشید که در همین صدا و سیمای خودمان هروقت که فیلمی با موضوعی روحانی و معنوی پخش شده بااستقبال شدید مردم روبرو گشته است .آنانی که دردهه سوم و چهارم زندگیشان هستند حنما فیلم "آهنگ برنادت را بیاددارند.فیلمی که فضای مذهبیش با فرهنگ دینی مردم ما تا حدودی فاصله داشت ولی بااین وجودتوانست توفیق عظیمی در میان بینندگان ایرانی کسب نماید.درسالهای اخیر وحتی اکنون نیز نمونه هائی را میتوان مثال آورد.سریال (کلید اسرار)وهمچنین سریال(قطره ای عبرت) که هردو از محصولات نازل وبدساخت تلویزیونی کشور ترکیه میباشند برغم ساختار شدیدا"ضعیف مخاطبان بسیاری را جذب کرده اند فقط بدین خاطر که به موضوع مکافات عمل وحتمی بودن جزای اعمال بد میپردازند.میتوان بجرات گفت که بطور کلی همه سریالها و فیلمهای سینمایی دینی بلا استثنا از اسقبال تماشاگران برخوردار بوده وهستند.نمونه هایی مانند مردان آنجلس،یوسف پیامبر،مریم مقدس،امام علی(ع)،تنهاترین سردار و....نمونه های دیگری هستند که به گواه آمار رسمی از بیشترین بینندگان برخوردار بوده اند. فطرت نیک،خداجوی و پاک بشر فارغ ازتفاوتهای نژادی،زبانی،فرهنگی وبیگانگیهای ناشی شده از مرز بندیهای  جغرافیایی دارای یک همگونی و وحدت ذاتیست.

بندرت یکی ازسازه های سینمایی که فعلا عنوان سینمای دینی را برخوددارد از استقبال مردم بی نصیب بوده ولی ما در این مقاله قصد نداریم  فقط ازسینمایی  که تاکنون بعنوان سینمای دینی شناخته شده و عموماسینمای( بیوگرافی مقدسین)یاسینمای ( درباره دین) است  تجلیل نماییم بلکه میخواهیم  ضمن آنکه سینمای مزبوررا حایز ارزش میدانیم به نوعی دیگر وواقعی تر از سینمای دینی بیندیشینم .سینمایی کاملا برگرفته از ارزشهای دینی.به عبارت بهتر سینمایی که فقط پوسته اش دینی نباشد بلکه تاثیرش دینی باشد.سینمایی با پوسته هایی از مضمونهای مختلف ولی بن اندیشه ای که تزریق کننده آموزه های دینی به زیرین ترین لایه های روح و روان مخاطب باشد.

این گونه ساختار سازی  بسی سهل و ممتنع است.میشود از تعدادی اثر سینمایی نام برد که میتوانند دررده (سینمای دینی)جای بگیرند ولی در آنها بهیچوجه از سخنوری درباره دین و ایمان وزندگانی پیامبران و مقدسین یا نمایش عبادات و رسومات مذهبی  خبری نیست .فیلمهایی که بیننده پس از برخاستن از روی صندلی سینما یا پای تلویزیون در خود احساس سبکبالی و تزکیه نفس کرده باشد .بعقیده من درآینده این نوع سینما رادرصورت  تمرکز بیشتر برروی درونمایه و بن اندیشه میشود (سینمای دینی) نامید.درجمله ای کاملتر و تعریفی شایسته تر میتوان گفت آن  سینمایی دینی است  که تاثیری شبیه به تاثیر عبادت وانجام و بجای آوردن اعمال وفرایض دینی داشته باشد.دراین تعریف کلی  الزام شناخت (تاثیر)مورد نظر در  بشدت احساس میگردد و در حقیقت وظیفه اصلی ما یی که اکنون داریم پی شناخت ماهیت سینمای دینی درست و واقعی میگردیم این است که ماهیت  آن تاثیری را که  گفتیم درک کرده و بفهمیم.

                                             چکیده و موخره:

                            ماهیت سینمای دینی با اصل دین یکیست

حاشیه روی همیشه مانعی بزرگ برای در مسیر درست وراستین ماندن یک فعالیت بوده است که بایدخودرااز آن دور نگاه داشت.ابتدامیبایست غرض از اشتیاقمان برای بوجودآوردن سینمای دینی را بفهمیم .آیامیخواهیم گنده گویی وابرازفضل کنیم یا نه... قصدمان شریک شدن در پروسه هدایت الهیست؟همان چیزی که (پیامبر گونه بودن) نامش نهاده اند.هر هنرمند یک پیام آور و پیام بر است .چگونگی آن بستگی به نوع و ماهیت پیام دارد.الهی یا شیطانی بودنش.ساده تر از این نمیشود هدف سینمای دینی را توضیح داد.دین هدایتگر بشر است در مسیر تعالیم الهی و سینمای دینی نیز همچنین.دقیقا و بی تردید چنین است و هیچکس بخود اجازه نخواهدداد چنین سینمایی را رد کند مگر آنکه در تفکرش انحراف جدی وجودداشته باشد.

پیامبرانی که به رسالت مبعوث شدند انسانها را به درستکاری و پرهیز ازدروغ وریاونفاق و آزارندادن خلق الله وشکر گذاری نعمات خداوندتشویق کردند.دین الفبایی بسیار ساده و خوانا دارد.گذشت زمان و حوادث تاریخی وسیاسی بوده که دین را به پیچیدگی کنونی رسانده است.سینماگر دینی باید رجوع داشته باشد به اصل دین و درگام نخست  تاریخ دینها و مذاهب مختلف و پیچیدگیهایشان را که هزارتویی سردرگم کننده فراهم نموده اند موقتا فراموش کندتا دین را پاکیزه تر بفهمد و بهتر به مخاطبش بفهماند.البته سینماگر دینی باید خود نیز ( مومن ) و  (پیامبرگونه ) باشد.دراین عرصه  افراد ی که به (باورشخصی مطلق و فارغ از تردید) نرسیده اند به جایی که باید،نخواهندرسید.اگر سینماگری بدون داشتن بن اندیشه دینی سعی کنداثردینی بسازد نتیجه ای مطلوب نخواهدگرفت وحتی حاصل تلاشش ممکن است تاثیری ضددین برجای نهد.دراین برهه حساس از تاریخ بشر که متاسفانه ابرقدرتهای شیطانی سعی در از بین بردن دین دارند تا بهتر بتوانندبه اهداف پلید سلطه جویانه خود برسندشکل مبارزه تغییری اساسی کرده است .آنان پس از دورانی بسیار طولانی و پر مجادله که به سعی در جهت نفی حقانیت و اصالت دین گذشت،اکنون به این نتیجه رسیده اند که دین را میبایست توسط خود دین نابود نمودو امت اسلام را میتوان بنوعی به نابود کردن اسلام واداشت.قرنهای متمادی  قدرتهای شیطانی غالب براین کره خاکی توسط فرقه های ضددین سعی کردند با ارائه جذابیتهایی کاذب جای دین اسلام را در قلوب مردم بگیرند ولی توفیقی حاصل ننمودند زیرابدلیل اینکه اسلام همواره از خاصیت و قابلیت به روز شدن  برخوردار بوده است،توانسته به نیاز های نسلهای مختلف جوابگو باشد و هیچگاه جای خودرا به فرقه ها و مذاهب من در آوردی نوظهور نداده است.ولی در دهه اخیر و دهه پیشین آن روش نوینی باب شده است و آن روش (تنفرزایی )نام دارد.به هرگروه خشن و افراطی ظاهرا" اسلام گرایی  نگاه کنیددر میابید که بجز پوسته ای نازک که با نام اسلام بر پیکره ی آن کشیده شده ،از نقطه نظر اعمال و سیاستها و نوع برخورداصلا"سنخیتی با احکام شریعت  اسلام ندارند و اگر فراموش کنیم که چه نامی بر خود نهاده اند نه تنها هیچ تفاوت ماهوی با قاچاقچیان خشن و خونریز کوکایین در آمریکای لاتین ندارند بلکه بمراتب از آنان وحشی تر هستند.

اینان ماموریتی پنهان درراستای نابودی دین اسلام را بر عهده دارندوالبته خودشان به چنین ماموریتی واقف نیستند و حتی برعکس خودرا احیا کننده دین نیز میدانند. روش مقابله و مبارزه با این گروههای افراطی باید زیر بنائی تر از یک روش فیزیکی و رزمی باشد زیرا که نبرد فیزیکی موقتا" نها را از میدان به در میکندومسلما چند صباحی بعد بانامی دیگر ولباسی دیگر در محدوده جغرافیایی جدیدی ظهور خواهند کرد.نبرد اصلی میبایست یک نبردآگاهی بخش روشنگرانه ی سریع و شفاف باشد.نبردی که رزمندگانش هنرمندان هستند .در این زمینه آموزش مستقیم راه به جایی نمیبرد .پروسه ای پیچیده موجب چنین فاجعه فرهنگی ای شده و انحرافات را به دل دیانت و ایمان انداخته است .راهکار مقابله با این انحراف نیز پیچیده و ظریف است وبسیار نیز مشکل زیرا که محتاج هنرمندانی آگاه،مومن،معتقد،ریزبین،باهوش وروشنفکر است.

هراثرهنری،از هر نوع و ژانری درذات خود باضمیر مخاطبش صادق است و درونمایه خودراکه از بن اندیشه حقیقی (ونه متظاهرانه)هنرمند میگیردنهایتا"به ضمیر مخاطبش تزریق میکندو بجز آنچه که از سوی اندیشه و جهانبینی آفریننده اش به او داده شده نمیتواند چیزی دیگرعرضه کند یعنی اثر هنری در هر قالبی که جای بگیردوبا هر رنگ و لعاب و ظاهری که عرضه گردد فرقی ندارد .چیزی که اثربه مخاطب میدهدمسلما" فقط و فقط آنیست که سازنده و پدید آورنده اش در چنته ی اندیشه داشته یا توانسته و خواسته به اثر بدهد.پوسته ی اثر ماندگاری کمی دارد،این مغز است که بسرعت پوسته را کنارزده، نمود کرده و خودرا آشکار میسازدواین ضرب المثل که میگوید(از کوزه همان برون تراود که در اوست )دراین مورد شدیدا مصداق دارد .پس سینما گر (سینمای دینی)باید یک مومن واقعی و فارغ از تعصبات ناشی از (درهم تنیدگیهای سیاسی،تاریخی دین) باشد .اومیبایست ابتدابا رجوع به فطرت خداجوی خویش و عنایت به سرچشمه جوشان و بکر وحی یعنی فرآن مجید سره را از ناسره جداکرده و پس از آنکه خود فهمی کامل از دین یافت به تفهیم آن باابزارهنر بپردازد.تفهیمی ظریف و هشیارانه بدون افتادن دردام شعار گرایی،تعصب کور و سطحی نگری.هیچ فرمول دیکته شده ای قادرنیست فیلمسازی دینی را آموزش بدهد.کارسختیست ،حتی سخت تر از ساخت فیلمی پراز تروکاژهای رایانه ای و صحنه های اکشن و پر از زدوخوردوتصادف و انفجار.این که همه جا حواست باشد که از موازین دینی تخطی نکنی واز دایره مشروعات خارج نشوی و نتیجه کارت آنی بشود که باید باشد آسان نیست.اینجا جاییست که باید مهارت و هنر و استعداد با پرهیزگاری و ایمان تجمیع شوند.دادن افسار فیلم،تماشاگر و خودت  به هوسها و غرایز راحت ترین روش فیلمسازیست ونتایجش نمونه های بسیاری دارد.محصولاتش الآن در اکثرکمپانیهای فیلمسازی مطرح جهان دردست تولید انبوه است.همانطور که قبل تر هم خاطرنشان کردم سختی کارسینماگر دینی در این است که قرار است ماحصل کارش تاثیری همچون تاثیر عبادت داشته باشدپس هوای نفس سازندگان اثر(بالاخص نویسنده و گارگردان)باید بطورجدی و به میل و اشتیاق درونی خودشان مهار شده یاشد.جذابیت هایی هم باید کشف شوند.استارت ما برای راه انداختن ماشین سینمای دینی کشف یک سری از جذابیتهای نوین است.فیلمسازی یک هنر است و فیلمسازی دینی نیز هنریست همراه با ایمان و تعهد نسبت به خدا و مخلوقاتش ،تعهد برای پاک نگاه داشتن اجتماع انسانی از گناه ودور نگاه داشتن انسان  از آزار توسط انسانهای دیگر.آیا کسی میتواند شک داشته باشد که عامل همه بی عدالتیها وجنایات بشری بی ایمانی اوست؟اگر در کشوری مثل هند بارها و بارها تجاوزات گروهی به دختران معصوم و کم سن و سال صورت میگیرد،اگر طی دهه های اخیروحتی  اکنون در همین لحظه در بوسنی،چچن،روآندا ،نیجریه،کامبوج،سوریه،فلسطین اشغالی ،افغانستان،عراق ،اوکراین و...نسل کشی وقتل و غارت و تجاوز(به بهانه ی آزادیخواهی واحقاق حقوق مردم وحتی  بنام دین) صورت گرفته و میگیرداگر در آمریکا که مهد (تمدن آمیخته بالذت گناه)است ترورهای گروهی بی دلیل و روان پریشانه اتفاق می افتدواگر در همین مملکت خودمان و در کلانشهری چون تهران آمار زور گیری و سرقت نگران کننده میشودهمه و همه بدلیل خلا ایمان است.گرچه ممکن است دلیل آنراقدرت طلبی،زیاده خواهی، فقر و عفب افتادگی فرهنگی و هزار و یک انگیزه دیگر بدانندولی دلیل اصلی همه را میتوان در یک جمله خلاصه کرد:بی ایمانی به وجود خدا و یوم اجر و جزایاکج فهمی نسبت به این موارد .

حال با همه این تفاصیل چگونه میتوان بیکار نشست و خودرا در برابر موج گناه و بی ایمانی و انحراف در دین مسوول ندانست؟هنرمند چگونه میتواند خود را متعهد بداند ولی در مقابل حوادث و فجایعی که در دنیای اطرافش  رخ میدهدبی تفاوت باشد؟حساب غیر متعهدهاجداست آنها میتوانند به سرگرمی آفرینی و پولسازی خودادامه دهندویا پی دلمشغولیهای مالیخولیایی پیچ در پیچ و فلسفه های من درآوردی  خودباشند و ژستهای انتلکتویلی بگیرندولی اگر هنرمندی دغدغه تعهد به  نوع بشر و خدایش را دارد  نمیبایست بی تفاوت بماند .او موظف است که باتلاشی مستمر از ابزار سینما که بسیار نیز قدرتمند است برای هدایت مردم و پالایش افکارشان بهره ببرد.

بهرحال نباید  فراموش کرد که سینمای دینی را باسازه هایش میتوان تعریف کرد . نمونه مطلق و کاملی برای این نوع سینما موجود نیست ولی تا نمونه هایی موجودونزدیک به اصل برای این ژانر پیدانکنیم فهمی کامل نیز در مورداصل آرمانیش نخواهیم داشت.

 

                                                          پایان

                                               قصرشیرین25خرداد93

                                                    مهرداد میخبر

      استفاده رایگان از این مطلب با اطلاع رسانی (از طریق همین و بلاگ) و باذکر نام

                         نویسنده ووبلاگ  از نظر اینجانب شرعا"مجاز میباشد.

                                                                                                   

 

تعداد بازدید از این مطلب: 5531
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سه شنبه 25 شهريور 1393 ساعت : 5:13 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
جوری دیگربایددید
نظرات

                                                                              جوری دیگربایددید

                                                        (بحثی پیرامون ضرورت وجود سینمای روشنگر دینی)

                                                                               نوشته ی:مهردادمیخبر

  

Image result for ‫عکس سریالهای ماهواره ای‬‎

جدیدا"دغدغه ای خاص  در عده ای از دلسوزان و دلواپسان پدید آمده است.دغدغه ای سرشار از حسرت و دریغ .زیراکه هنرمندان،سینماگران و برنامه سازان  شبکه ها و کانالهای تلویزیونی کشورهای مسلمان نشین در خوابی که نتیجه ی یک هیپنوتیزم اغواگرانه است بسر میبرند.خوابی طولانی که سالهاست ادامه داشته و داردو روز بروزسنگین ترمیشود.آنان در این خواب مصنوعی شوم عموما"رویای هنر غربی را میبینندغافل از اینکه صاحبان قدرت در تمدن نوظهور وپوشالی غرب بامشاهده ی این حالات رقتبارقهقهه ی مستانه سر میدهندو به نیروی نفوذ ابلیس وارخودبیش از پیش میبالند.بیش از چهارصد سال تلاش همه جانبه ی صلیبیون دارد نتیجه میدهد. قدرت گرفتن تفکرات التقاطی ئی که حالا در ترکیب با قدرت چپاول و کشتار دارد نه تنها فرهنگ و دین،بلکه دودمان مسلمین را بباد فنا میدهدنتیجه ی پیروزی این تلاش طولانی است.

نگاهی به محصولات سینماو تلوبزیون کشوری نظیر ترکیه برحکمت و لزوم مرثیه سرائی های سطور پیشین صحه میگذارد.ساخته هایی با داستانهایی عمدتا" مشابه وبا یک جهانبینی همجهت مادیگرایانه همراه باشکستن بیرحمانه و بی ملاحظه ی ساختارهای اخلاقی و اعتقادی ئی که پیشینه ئی به اندازه ی کل تاریخ بشردارند .آیاصاحبان  آن انرژیهای فکری،بدنی و هزینه هائی که در مسیر تولید چنین ساخنه هایی مستهلک میشودنمیتوانند همراه با ذره ای تعهد به سعادتمندی اخروی و دنیوی نوع بشر وبا بهره گیری ازتوجه و عشق عمیق مسلمین به پیامبران الهی،قرآن کریم وسرچشمه های جوشان و زلال حکمت و عرفان اسلامی،در لایه های زیرین و پنهان شخصیت انسانها  کنکاش نموده و دلایل انحرافات اخلاقی وخیانات و جنایات را زیر ذره بین ببرند؟

 هنگامی ضرورت ایجاد سینمای دینی واقعی حس میشود که  مشاهده  میکنیم جهان شدیدا"تضعیف شده وبی دفاع اسلام دارداز نقطه نظر توجه به فرهنگهای اصیل دینی  خوددر نزدیکی یک پرتگاه هولناک سیری  قهقرایی  و روبه سقوط را طی میکند .کشور ترکیه را مثال زدم زیرا که هنوز دارد در پی غربزدگی آتاتورکی،چهارنعل میدود و آنقدر برادامه ی این دوی ماراتون خسته کننده مصر است که  حتی میخواهد خاستگاه اصیل تمدنش را نیز که زمانی ام القرای جهان اسلام بودعمدا"و اجبارا"تغییرداده وریشه های جغرافیایی و قومیش را نیز انکار کرده و کاملا"اروپایی شده ودر اتحادیه ی  عظیم اروپا گم شود.غافل از اینکه ساختار تمام ارزشهای اصیل ترکیه برشالوده ی یک تمدن ریشه دار دینی  بناشده است و اکثریت جمعیتش رامسلمانان معتقد و غیرتمند تشکیل میدهند.دین رسمی کشور ترکیه اسلام است. از کل جمعیت 73 میلیونی این کشور، 99 و 8دهم درصدمسلمان بوده و تنها 2 دهم درصد مسیحی و یا یهودی هستند.مسلمانان ترکیه اکثراً تابع مذهب تسنن میباشند که از میان آنها حنفی ها و شافعی ها به ترتیب بزرگترین گروه ها را تشکیل می دهند.حنفی ها قسمت قابل ملاحظه ای از جمعیت ترکیه را تشکیل می دهند که عمدتاً در مرکز و غرب ترکیه ساکن هستند. شافعی ها اکثراً کرد بوده و ساکن مناطق شرقی هستند. شیعیان، پیرو مذهب جعفری بوده و یک اقلیت حدودا"5 میلیونی را تشکیل میدهند.بااین جمعیت کثیر مسلمان که ساکن این کشور هستند آیانباید رنگ و بوئی از اسلام را بتوان در سریالها و فیلمهای سینمائی تولید شده در این کشور دید و حس کرد؟اما چنین نیست زیراآنغربزدگی که ترکیه در پی اش است خواهر دوقلوی همان غربزدگی و مدرنیته ی  آرمانی رضاخان است که استارت شروعش بی توجه به سابقه فرهنگی-دینی  و اعتقادات عمیق اکثریتی ملت ایران زده شدوعلیرغم  استفاده از اهرمهای فشاراواجبار عقیم ماندو درنهایت بلای جان سلسله پهلوی و مایه ی سقوطش شد. سی و پنج سال پیش رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران،امام خمینی مهر ابطال برمجوز غربی سازی که در حقیقت از فرهنگ و تمدن غرب فقط به آزادی لهو لعب و بی بند وباری آن توجه داشت زدو بادرایت ثابت کرد که این جریان انحرافی نه تنها ترقی وپیشرفت بهمراه نداردبلکه زمینه ساز از خود بیگانگی و سرگشتگی فرهنگی ملت ماست و هیچگاه نمیتواندکشور مارا نیزنظیرکشورهای اروپائی و غربی به جایگاهی که نامش را(دروازه ی تمدن بزرگ)  نهاده بودندبرساندچرا که لیبرالیسم فرهنگی،اجتماعی که قسمتی مهم از پروسه ی نیل به مدرنیته است بدلیل بومی و اصیل نبودنش و به سبب آنکه  توسط  تئوریسینهائی از دنیای غرب دیکته میشودو تلاشی در جهت آداپته کردن آن ازسوی متفکران بومی نمیگردد،هنگامی که به اینجامیرسدمطلقا"تبدیل میشود به عامل مجوزدهنده  به ترویج دهندگان بی  بندو باری و فساد اخلاقی وبهره وری ازلذات مادی.بهای گزاف چنین  مجوز دادنهائی رالاجرم باید بانابودی اعتقادات پاک دینی و ارکان خانواده ودر پی آن فروپاشی تاسفبار نظم  و امنیت جامعه ی مدنی داد.زیرا که  جذابیتهای ارائه شده از سوی غربیهابهیچوجه نمیتوانندروح تشنه ی حقیقت و معرفت  مسلمانان را ارضا کندبلکه نزد آنان منفور نیز واقع میشودهمانگونه که یکی از اصلی ترین محرکهای مردم دروقوع انقلاب اسلامی سال 57 ایران تنفر از  بی قیدی شدید دینی وفرهنگی رژِیم  منحوس پهلوی بود.

متاسفانه در ترکیه نیزمانند اکثریت کشورهای روبه رشد مدرنیسم فرهنگی ترجمانی غلط داردوبابی قیدو بندی،پرده دری و بی تربیتی و آزادی مخرب ضد اجتماعی اشتباه گرفته شده است.اصولا" و لزوما" سازه های فرهنگی مدرنیسم  باید زمینه سازی باشند برای ایجاد سازه های صنعتی و اقتصادی آن و راه را برای پیشرفت همه جانبه ی جامعه به جلو-بدون آسیبهای جنبی- باز کنند.

ولی دلیل رشد کمی محصولات مدیا و رسانه ای درترکیه (که هم اکنون در خاور میانه حرف اول را از لحاظ نفوذ و طرفدارمیزند) این است کهرویه ی سیاست فرهنگی حکومتهای لائیک و لیبرال،رویه ایست که مورد تائید  قدرتهای سلطه گر میباشدزیرا که تلاش همیشگی آن قدرتها،یعنی همان تلاشی که در قرون وسطی با جنگهای صلیبی شروع شداکنون تغییر شکل اساسی داده و به دو شکل نوین (حمایت موذیانه از افراط گری اسلامی و تروریسم )و(مبارزه ی تبلیغاتی و استحاله ی فرهنگی بواسطه ی محصولات رسانه ای)درآمده است.هدف غائی این تلاشها آن است که با تکیه برجذابیتهای ناشی ازتحریک و ارضای  نفس اماره ی مردم،باقیمانده ی تمدن پرشکوه اسلامی رادرحلالی بنام نظم نوین جهانی که مطلوب غرب است بتدریج کمرنگ  نموده ودر نهایت نابودسازند. تمدن و فرهنگ محکم و مقتدر اسلام که قرنها ست اصالت و صحت خود را اثبات نموده است لزومی ندارد برای پیشرفت و مدرن شدن رنگ عوض کرده و به قالبی غربی در بیایدبلکه میتواند به عنوان یک تمدن بسیار مدرنتر وبا چشم انداز آینده ای درخشانتر به موازات تمدن غرب پیش برودو نظم نوین مختص به خود را بنا سازد.

متاسفانه گویا طبق یک قانون جبری و نانوشته همواره میبایست ضربات  کاری را از خودیها خورد. قسمت عملی و خشن نقشه ی پلید قدرتهای شیطانی جهان خصوصا"آمریکا،بعنوان قطب کفرو الحادو مدعی پرچمداری نظم نوین جهانی از حمایت مادی و معنوی!! دولتهائی برخوردار است که خود را لیدر جهان اسلام میدانند.عربستان درواقع بعنوان قطب انحراف و التقاط در بطن دین یاریگر خوب و موثریست برای شیاطین جهت پنهان کردن اسلام واقعی در پس ظلمات تعصبات و تفکرات ارتجاعی که گوشه هایی از آن رادر عراق و سوریه و نیجریه و  افغانستان هرروز بیشتر از روز قبل میبینیم.این شیطنتها و تلاشهای حجیم و پرهزینه،دارند نتیجه میدهند والبته باز هم باید گوشزد کرد که  گناه نزدیک شدن  کفر و انحراف و ارتجاع به پیروزی،فقط و فقط بر گردن هنرمندان دنیای اسلام و حتی هنرمندان هموطن ماست.

وقت زیادی نداریم .باید دست بکار شد.بیاییدبه اطرافمان  دقیقتر نگاه کنیم وبقول سهراب "جوری دیگرببینیم"نپرسید که چرا هول و هراس برمان داشته و باصطلاح (شلوغش کرده ایم).وقتی مشاهده میکنیم که هم مسوولان فرهنگی و هم سینما گران ایرانی بعنوان پرچمداران فرهنگ غنی و ریشه دارملت وکشوری که در حال حاضر مترقی ترین،واقع بینانه ترین و روشنگرترین نوع حکومت اسلامی راکه در تاریخ سابقه نداشته  ابداع کرده، کم کم(سینمای اسلامی )راکه آرمان سینماگران پرشور انقلابی ما در اوان انقلاب شکوهمند اسلامی بوددارند فراموش میکنند دلمان به درد میاید.کدام حکومت را در تاریخ قرون پیشین ومعاصر سراغ دارید که  بقای فرهنگی سیاسی ئی اینچنین رو شن و شفاف و محکم  داشته باشد؟کدامشان توانسته اند از اصول خود کوتاه نیایندو همچنان بردین و اعتقاد و ایدئولوژیشان ثابت قدم باقی بمانند؟میخواهم توجهتان را جلب کنم به پسوندنام رسمی جمهوریهایی چون پاکستان و افغانستان که برچسب اسلامی را باخود یدک مبکشند ولی اثری ازروح قوانین مترقی اسلام درنظام مدنیشان وجودندارد.همچنین میخواهم نگاهی هم به کشوری چون عربستان بیاندازید که مهد اسلام است ولی متاسفانه هم اکنون مبدل به مهدپایمال شدن حقوق زنان شده است و حتی آنان را از رانندگی هم محروم نموده است.میخواهم بگویم که ایران - بدلیل بهره بردن از عقلانیت توام بادیانت- از لحاظ  استحکام واقتدار دولت ،اجرای نسبتا" درست قوانین اسلامی و شرعی و مدنی وبخصوص شعوراجتماعی و دینی مردمش- که سرچشمه ی تغذیه ی نیروی انسانی و فکری دولتش است -نه تنها درجهان اسلام بلکه در تمامی جهان نمونه ای مثال زدنیست.

شاید خوانندگان این مقاله مرا به داشتن احساسات رقیقه ی وطن دوستانه و تعصبات مذهبی اغراق آمیزو یکجانبه متهم نمایندولی من این نظرات را در مقایسه هایی که در دراز مدت و درزمینه هائی گوناگون انجام داده ام کسب نموده ام و در ادامه ی نوشته ی حاضرچند نمونه اش را بیان خواهم کرد. دید متعصبانه ی مثبت مطلق  بدون مشاهده ی  صادقانه ی موارد منفی  اصولا"نمیتواند یک دید درست باشد.مسلما"انتقادات زیادی بر رویکردهای  دور از هدف هنرمندان و مسئولان  ارگانهای نظارتگر و ممیزکشورمان وارد است ولی پتانسیل عظیمی موجود است که انکارش ممکن نیست.

لازم است نکته  ای راباافتخار یادآور شوم:ایران تنها کشوریست که در آثاراکثریت هنر مندان سینماگرش همیشه ودر هرزمانی بطور خودجوش و دلسوزانه قصد تعالی بخشی ونیت اصلاح فرد و جامعه و دغدغه ی ارشاد مخاطب وجودداشته و دارد.این مقاصدی که نام برده شددر وجود هنر مندانمان نهادینه است وبه دلایلی که خواهم گفت باعثش قوانین سختگیرانه ی ممیزی پس از انقلاب اسلامی نبوده است بلکه دلیلش تربیت اجتماعی و باورهای ذاتی  پاک و واقعی پدید آورندگان آثار است که از بطن جامعه ی سنتی و اخلاق گرابرخاسته اند و همه آن فضایلی را که یک ایرانی داردباخود به آثارشان منتقل نموده اند.حتی در آثار پیش از انقلاب هم بدون آنکه اجباری از سوی نهادهای مجری قانون درمورد رعایت فضائل اخلاقی و انسانی در بین بوده باشد تبلیغ آشکار دینداری،وفاداری،صداقت و مردانگی و اخوت و رفاقت را بوضوح مشاهده میکنیم ولی متاسفانه تکنیکهای ظریفی که آثار را از دام شعار گوئی وساخنارهای کلیشه ای  و مکرر رها میسازد هنوز به اندازه ی کافی آموخته نشده.فی الواقع فیلمسازان خوب و حرفه ای  که هرکدام در بیان هنری،زبان خاص ،ابداعی و موثرو جذاب خودش را داشته باشدخیلی کم داریم منظورم کسانی هستند که در سینمای ایران مانند حافظ و مولوی و سعدی وخیام وبیدل و دهها شاعر صاحب سبک و تاثیر گذارپارسی گوی در هنر شعر باشند که همگی برتارک هنر و ادب جهان همچون گوهرهائی گرانبها و بی مانندتاابد میدرخشند.تعدد ادباء وشعرای ایرانی بما نشان میدهد که فرهنگ ایرانی،اسلامی بستر مناسب برای پدید آمدن سینماگر و فیلمسازجهانی رانیز دارد.اما دلمان میسوزد هنگامیکه ظرفیت بالای درک فرهنگی وهنری و دینی مردم و هنرمندانمان را میبینیم که دارد هدر میرود .آیا لیاقت مردم ما آثار نازل کمدی و عشقی و یا (مذهبی،شعاری)ا یست که الان دارد ساخته میشود؟اینهمه ظرفیت آیا هرز نرفته است؟ما دراین همه  گوش شنوا ی تشنه ی شنیدن حقیقت داریم چه نجوا میکنیم؟چراوقتی قرار میشود اثری متعهد و دینی باشدبجای ساده گویی سعی داریم همه چیز را عجیب غریب و سخت جلوه دهیم؟چرا هنرمندان قبل از هر چیزی اول قصددارند(من)سرکش خودشان را اثبات کنندو مهارتشان را در قیقاج رفتن توی صراط مستقیم به رخ مخاطب بکشند؟در دنیایی که دامن زنی به جهالت دینی در دستور کار قدرتهای استثمارگر است  هنرمند مسلمان نمیتواندبه آبستره کردن عمدی و ژست گرایانه ی اثرش بپردازدبلکه بهتر آنست که صریح و ساده منظورش را بیان کند و بیشتر از مهارتهای فیلمنامه نویسی،مونتاژ و خلق تعلیق و هیجان بهره ببرد. همانطور که شعری چون شعر خیام با دستورزبانی همه فهم،پیچیده ترین مفاهیم فلسفی،عرفانی رادر قالب تصاویری کاملا"ذهنی وباخلق زمینه ی تجربه  نوعی از مکاشفه به مخاطبش میشناساندو آنچه را که توصیف ناپذیراست ونمیتوان مستقیما"به رشته ی تحریردرآوردواصولا"کلماتی برای توصیف و تشریحش وجودنداردبا قلمی اعجاز آور در تفکر شنونده و خواننده اش نقاشی میکندو بدینوسیله بسیاری از حجابهای ظاهری را کنارمیزند .ما دربیان سینمائی نیز به چنین شعرائی نیاز داریم و میدانیم که خاک هنر مندخیزایران در پرورش این  مفاخر اعجاب برانگیزکه حتی دنیای پر ادعای هنر غرب هم مثل و مانندشان را به خود ندیده است  ید طولی دارد.     

میشنوم که چگونه رهبر عزیزمان فریاد میزندو از هنرمندان میخواهد که ازقابلیتهای هنرو ظرفیتهای بالای درک مخاطبین  برای اعتلای دین که همان اعتلای فرهنگ و اخلاق و وجدان مردم است استفاده کنند ولی انگار توجهی نیست.انگاراکثریت  هنرمندان و سینماگران این فریادها را نمیشنوندویاهمانطور که در سطور پیشین گفته شددر خوابی سنگینند.آنان از این حقیقت غافلند که جذابیت سینما فقط در فساد و پرده دری و خشونتش نیست بلکه میتوان با حاکم ساختن یک فضای الهی نیز به روح و جان مخاطب رسوخ نمود.اگر به  تحولات اجتماعی ناشی ازانقلاب اسلامی ایران نگاه کنیم میبینیم که قوانین اخلاقی و شرعی وضع شده پس از این انقلاب با وجود محدود کننده بودن در جامعه ای که سابقا" بی قیدی و لاابالی گری و لذت گرایی درآن آزاد بوده وبصورتی بی حدوحصر رواج داشته است،بااستقبال مردم مواجه شده است فقط به دلیل اینکه الهی و فطری بوده و باعث شده که مردم باآغوش باز آنرا بپذیرند این حقیقت ثابت میکند که انسان  ذاتا"قانون پذیر است و حتی قوانین سخت نیز بشرط آنکه درست باشند مورد استقبال او قرار میگیرند.همین اصل را میشود به سینما نیزتعمیم داد ونتیجه گرفت که یک اثر سینمایی هدایتگر اگردر بیان حقایق پاک وصادق باشد میتواند مورد توجه ویژه قرار گیرد.همت و اراده ای جمعی لازم است که با فراموش کردن سنتهای پوسیده و نخ نمای عمدتا"غربی وهالیوودی سینما به زبانی جدید دست پیداکنیم.

وقتی که  میبینیم افعی فساد،ترویج گناه و جنایت  و بی هدفی ومادیگرایی محض براکثریت محصولات سینمایی سیستم تولید هالیوودواروپاکه پرمخاطب ترین سینمای جهان را هدایت میکنند چنبره زده است و مانیز داریم بنوعی (درلفافه و خزنده و نرم) دنباله رو آنها میشویم رنج میکشیم.این استحاله ی شوم مخملین  عاقبت مارابه کجاخواهد برد ؟چرا با کم کاریهایمان اجازه میدهیم ظرفیتهای بالا ووالای دین مبین اسلام در هدایت نسل بشر زیر سوال برود؟خیلیها گمان میکنند از این ظرفیتها دارد استفاده میشود  چون ظاهر بسیاری از آثار هنری اینرا نشان میدهد.آیا سینمای اسلامی یعنی گنجاندن چند صحنه دعا و نماز و زیارت و سخنرانی بازیگران محجبه یا تسبیح بدست فیلمهادر خصوص دین و دینداری ؟ آیا هنر شگفت انگیزو معجزه گر سینما نمیتوانداز ترکیب آموزه های عمیق دینی  باجاذبه های هنری در بستری روانکاوانه و  هوشمندانه دینداری و درستکاری را به کنه  ذات مخاطبان تزریق کند.اگر در جهات منفی و ضد دین شده در سمت و سوی دین نیز شدنیست.

وقتی که میبینیم دین اسلام مظلوم واقع شده و نه تنها در جهت اصلاح جامعه از مفاهیم آن استفاده نمیشود بلکه خرافه گرایی ها و مغلطه بازیهای کج اندیشان وسیله ای شده در دست قدرتمندان جهانی که بوسیله ی سواستفاده از تعصبات و حساسیتهای قومی و فرقه ای مردم نا آگاه به تخریب بیشتر وجدان،اخلاق وایمان مسلمین و کلا"شالوده ی تمدن اسلامی بپردازند و باصطلاح (دشمن شادمان کنند)متاسف میشویم .

متاسف میشویم وقتی میبینم عده ای مسلمان نمای کج اندیش و ناآگاه دارند حربه ای میشوند در دست دشمنان اسلام برای خدشه دار کردن  آبروی 1400 سال تمدن پرشکوه اسلام.

آیا رشد قارچ گونه ی گروههای افراطی ظاهرا اسلامگرا ولی در حقیقت ضددین بدلیل خلا فرهنگی در جهان اسلام نیست؟مسوول بوجود آمدن این خلا آیا هنرمندان این محدوده جغرافیایی نیستند؟هنرمندانی که سالیان سال چشم روی مشکلات حادجامعه ی خود بستند و باتقلید از غربیهایا فسادو سطحی نگری  رادر جوامع خود  ترویج دادند ویاباکلاهی بر سر و عینکی دودی برچشم و گاها پیپی بر گوشه ی لب ژستهای (آوانگارد)گرفتند غافل از اینکه شاکله ی تمدن پویاو محتوا محور اسلامی چیزیست سوای از تمدن فرم گرای غرب وهمین تقلیدهای بیجا و بی منطق باعث شده که هویت خودمان را نیز کم کم به بوته ی فراموشی بسپاریم 

آیابه همان دلایلی که یادشدبحران هویت یا (بی هویتی) باعث وبانی این معضلات نیست؟وقتی که در نبود هنرمندمتعهد که قادر است هویت و الگو بیافریند،مسوولیت ایجاد هویت دینی بدست تروریست های دست نشانده ی تغذیه شده از طرف دولتهای بنیادگرایی چون عربستان و قطر میافتد،هویت  جعلی امت اسلام را طوری طراحی میکنند که میبینیم کرده اند.هویتی وحشتناک و و واپس گرایانه  که ملغمه ایست ازکثیف ترین افکار قرون وسطایی .توگویی این تئوریسین های سلفی و خوارج قرن بیست و یکم  را از همان دورانی که حضرت علی (ع)رازجرمیدادندو ایشان مظلومانه از دستشان شکوه میکرد و وجودشان رایک بیماری مهلک و مسری برای دین و دینداری میدانست به زمانه ی ما پرتاب کرده اند.

چرا؟....واقعا"چرا مسلمین کشورهای خاورمیانه دینشان را درست نمیشناسند؟کدام جای قرآن از امت اسلام خواسته شده که جنایت و تجاوز و غارت را پیشه سازند و انسانها را سر ببرند؟ این هایی که خودرا سلفی و بنیاد گرا میدانند از کدام (بنیاد )و (اساس)سخن میگویند؟آیا پیامبر اسلام  که بنیاد اسلام را نهادبه چیزی بجز اعتدال و راستی و درستی سفارش کرده است؟ داعش و طالبان و بوکوحرام و القاعده احکام افراطی بیرحمانه و تاسفبارشان را از کجایشان درآورده اند؟آیا سران و رهبرهایشان واقعا" به حقانیت خود معتقدندیامیدانندبرحق نیستند و عده ای را بازیچه خودقرار داده اند و دارند دنیا و آخرتشان را بباد فنا میدهند ؟

همه ی این مصایب و معضلات که روزبروزبیشتر میشوند دارد ضربه به اسلام عزیز میزنند.آیا سکوت و بی خیال بودن و پی در پی فیلم کمدی و عشقی ساختن گناه نیست؟

آیالزوم یک بسیج بزرگ هنری،سینمایی در این برهه حساس اززمان احساس نمیشود؟

امیدی به سینمای کشورهای دیگرنیست .در ایران همه ظرفیتها موجوداست فقط یک اراده و عزم جزم را میطلبد...مگر وظیفه ی ماشیعیان امر بمعروف و نهی از منکر نیست؟اصلا علت وجودی شیعه برای حفظ ارکان دین مبین اسلام است.اگر شیعه نبود الآن اسلامی وجود نداشت .امامان معصوم شیعه و پیروانشان سالها برای زنده ماندن اسلام جنگیدند و خون دادندوحالا اگر اسلام آبرویی دارد از همان مجاهدتها و فداکاریهاست.

اکنون نیزاسلام عزیز در خطراست و کج فهمی دینی بخصوص در کشورهای عربی بیداد میکند.کشورعزیز مانیز در دل این افراط گراییهای خشن و خطرناک قرار گرفته است .مرزهای جغرافیایی شاید بتوانند مانع عبور آدمها شوندولی نمیتوانند مانع عبور تفکرات مسموم شوند.

چه باید کرد؟

باید محصولاتی پدیدآید و در کل جهان اسلام نمایش داده شود تا درکی درست از اسلام واقعی به ملتهای مسلمان داده شود.اینکار بنحوی موثر فرهنگ مسلمین  را بالا برده،فهم آنها را نسبت به اسلام مترقی یعنی همان اسلامی که علمای شیعه در طول قرون پیشین،امام خمینی،امام خامنه ای و کلیه ی علمای طراز اول  و معاصرو حاضر شیعه در ترویج مبانی اش  مجاهدت بسیار کرده اندکامل می نماید وبر یار گیری گروهکهای افراطی و سلفی تاثیر منفی خواهد گذاشت.

بجز نبرد نظامی که بطور مقطعی شر این اراذل را از سر اسلام کوتاه میکند نیاز به کار فرهنگی ریشه دار شدیدا" احساس میشود.

باور کنید که وقتی نمانده است  وباید سریعا" دست بکار شد.بسیاری  از مسلمانان هنرمند دغدغه ی یافتن دستورالعمل برای یک سینمای اسلامی سالم و پر مخاطب و جذاب رادارند.دغدغه ای که خیلی از پاکمردان درطول تاریخ سینمای کشورهای مسلمان داشته و دارند.

اهمیت و قدرت سینما بطرزی عجیب توسط دلسوزان و دلواپسان  جامعه بشری دستکم گرفته شده است. ومیدانم که این دستکم گیری نشات گرفته از عدم آگاهی و شاید عدم اطلاع رسانی درست توسط آگاهان ومنتقدان وتئوریسین های سینماست .این هنر قدرتی عظیم در تزریق افکار دارد .قدرتی که حتی یک هزارم پتانسیل آن در جهتهای درست و انسانی استفاده نشده است .

جهت درست و انسانی و الهی همان سمت و سوئیست که شکی بر اصالت ماهیتش وارد نیست و ایده آل همه انسانهای نیک سرشت است .آیاروزی میرسد که همه ی هنرمندان مسلمان به  وظیفه ورسالتشان وحساسیت نقش خود در اعتلا بخشیدن به فرهنگ مسلمین  پی ببرند و نگرشهای یکسویه و غیر جامع  سیاسی را دور بیاندازند؟                                                 

بامید آنروز و بامیدظهورامام زمان (عج)

                                                                       مهردادمیخبر-قصرشیرین93/5/1

      استفاده رایگان از این مطلب با اطلاع رسانی (از طریق همین و بلاگ) و باذکر نام

                         نویسنده ووبلاگ  از نظر اینجانب شرعا"مجاز میباشد.

 

                                                          

 

تعداد بازدید از این مطلب: 6084
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سه شنبه 25 شهريور 1393 ساعت : 5:4 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
مانیفست سینمای دینی : الزامات و شرایط
نظرات

                                                 ( مانیفست سینمای دینی:الزامات و شرایط)

                                                                                 نوشته :مهردادمیخبر

                                                                                         بنام خدا

  

پدیده مجرد نیست بلکه مجموعه است.دریک مجموعه،(اجزاء)وجوددارند.پدیده ای (بد)محسوب میشود که تعداد اجزای مفیدش  بر اجزای غیرمفیدآن بچربد.برای اصلاح و تغییرمسیر حرکت یک پدیده ی بدبسمت خوب شدن میبایست اجزاء را یک به یک شناسایی نموده ودر دو ردیف (شایسته) و (ناشایست) طبقه بندی کرد.اگر تعداد عناصر (شایسته) برای احیای پدیده ی مزبور کافی بودسپس با حذف کلی ردیف (ناشایست)یا اصلاح و تغییرمثبت ماهیت اجزاء آن ردیف،ضمن سازماندهی مجدد اجزاء (شایسته)و جایگزینی هریک در مواضع مشخصی که قبلا"توسط اجزای ناشایست اشغال شده بوده  سازمان پدیده  را مجددا"احیانموده وحرکت آن را در مسیر جدیدی که بنابر واقعیت و خاصیت موجوددرذات اجزاء ،لزوما" (خوب ) خواهد بود نظاره کرد.اما اگر تعداد موارد (ناشایست )برای احیای پدیده کافی نباشد چنین پروسه ای جواب نخواهدداد و اصولا"غیر قابل اجرا میباشد.

>>>>>>>>                      >>>>>>>>>>>>>                      >>>>>>>>>>>>>>

                                  

                                              شکل وشیوه ی بیان 

برای رسیدن به سررشته هنر اسلامی و بطور اخص سینمای اسلامی نیاز به تعریفی  عمل پذیر ازماهیت آرمانی سینمای دینی داریم که پتانسیل عملیاتی شدن رابالفعل در خودداشته باشدواین مهم احتیاج به تنظیم یک مانیفست دارد .اما قبل از هرچیز لازم است اصولی رعایت شود.

در نوشتارهائی که بعنوان بیانیه و دستورالعمل یک (شیوه ی جدید وقبلا" کارنشده) مکتوب میگردندباید از از بیان مفاهیم درک شده ی نوین -بدون روشن کردن معنای مورد نظرآن مفهوم  - پرهیز کرد .این بدان خاطراست که ناخواسته در مدارگریز ناپذیر شعارگویی بیهوده به دام نیفتیم وبیانیه مان پروپاگاندا و بمثابه یک بیانیه اجتماعی،ایدئولوژیک بنظر نرسدممکن است مشکل ما (ضعف و نادرستی ادراک)نباشد بلکه (ضعف در بیان ادراکات درست)باشد.برای آنکه تلقی و نگرش ما مفهوم ومقبول عقلهای سلیم واقع شود در حقیقت منشور ما میبایست علمی و متکی بر یافته های مبتنی بر علوم انسانی باشدبطوری که بتوان بعنوان یک (آئین نامه ) از آن بهره جست و هنگامیکه میخواهیم مفهومی مبتنی بر درک شخصی رابازگو کنیم  باید ابتدا آن مفهوم را هویتی بیرونی وعمومی ببخشیم وایهامات و ابهاماتی را که ممکن است در درک خصوصی ما کاملا"روشن باشندبرای درک عمومی نیز شفاف سازی کنیم.     

در وبلاگ یکی از دانشجویان علاقمندسینمای اسلامی خواندم که استادی درقصص  قرآن مجید نوعی دکوپاژرا درک نموده ودر پی آن اعتقادپیداکرده بودکه میتوان از ساختار رروائی قصه های قرآن برای  دکوپاژ سناریو الگو گرفت .ادراک آن استاد محترم برای من  بچه مسلمان عجیب و غیر واقعی بنظر نرسید زیرا که  میدانستم  از این کتاب آسمانی که کاملترین کتاب تاریخ حیات بشریت است میتوان بسیارفراتر از اینها هم انتظارداشت ولی طرز بیان ایشان را نپسندیدم و بیاد برداشتهای صحیح مفسران مسلمان(وبیان ناصحیح آنها) از حقایق علمی در قرآن افتادم  که به(خداشناسی علمی)معروف شده است.مثالهائی می آورم:

ماساروایموتو نویسنده ژاپنی است که به دلیل ادعاهایش در مورد بلور یخ شناخته شده است.ایموتو معتقد است مولکولهای آب در مقابل کلمات و افکار انسان‌ها سریعاً عکس‌العمل نشان می‌دهند . او آزمایش‌های خود را اینگونه انجام می‌دهد : مقداری آب را در ظرفی ریخته سپس افکار مثبت یا کلمات زیبا را بر آن آب می‌خواند یا القا می‌کند و بلافاصله آب را منجمد کرده و از مولکول های یخ عکس می‌گیرد . همین کار را با همان آب و این بار با کلمات منفی یا افکار زشت تکرار می‌کند . او معتقد است تصویر اول شکل هندسی شش‌وجهی زیبایی دارد و تصویر دوم فاقد شکل منظم هندسی است و اصلاً زیبا نیست . او موسیقی‌های مختلفی را نیز امتحان کرده است.حال عده ای از مفسران با استناد به آیه 68 سوره ی الواقعه معتفدندکه خداوند بطور سربسته به این موضوع اشاره کرده است :

أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاء الَّذِی تَشْرَبُونَ        (آیا به آبی که می‏نوشید اندیشیده ‏اید؟)

در جائی نیز خواندم که به عقیده مفسران قران کریم در خلال داستان حضرت ایوب علیه السلام، به هیدروتراپی(آب درمانی) تلویحا اشاره و آنرا تجویز کرده است.

ماجرا به اختصار از این قرار است که وی داراى اموال و فرزندان و امکانات بسیار بود و همواره خدا را سپاس مى‏گفت. شیطان به خداوند عرضه داشت که اگر ایّوب را شاکر مى‏بینى به خاطر نعمت فراوانى است که به او داده‏اى، اگر این نعمت‏ها از او گرفته شود او بنده‏ى شکرگزارى نخواهد بود.

خداوند به شیطان اجازه داد بر دنیاى ایّوب مسلّط شود. او ابتدا اموال و گوسفندان و زراعت‏هاى ایّوب را دچار آفت و بلا کرد امّا تأثیرى در ایّوب نگذاشت. سپس بر بدن ایّوب سلطه یافت و او چنان بیمار گشت که از شدّت درد و رنجورى اسیر بستر گردید، امّا با این حال از مقام شکر او چیزى کاسته نشد.

چون ایّوب از این امتحان سخت الهى به خوبى برآمد، خداوند دوباره نعمت‏هاى خود را به او بازگرداند و سلامت جسمش را بازیافت.( تفسیر نمونه، ذیل آیه 43سوره صاد)؛ به این ترتیب که به وی فرمان داد که: 

ارْکُضْ بِرِجْلِکَ  هَذَا مُغْتَسَلُ  بَارِدٌ وَ شَرَاب                   پاى به زمین زن. زد و چشمه آبى پدید آمد، گفتیم این آبى است سرد براى شستشو و نوشیدن (در آن شستشو کن و از آن بیاشام تا از هر درد و الم بیاسایى. 

 یا استنادی که به آیه 95 سوره ی انعام میشود و اعتقاد براین است که در این آیه مبارکه به ماهیت  انرژی هسته ای اشاره شده است:

    ان اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَلِکُمُ اللّهُ فَأَنَّى      تُؤْفَکُونَخدا                              ( شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون مىآورد چنین است خداى شما پس چگونه [از حق] منحرف مىشوید )

یا در مورد انبساط کائنات:

وَالسَّمَاءَ بَنَينَاهَا بِأَيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ  (سوره مبارکه ذاريات آیه 47)

 و ما آسمان را با قدرت بنا کرديم، و همواره آن را وسعت مي‌بخشيم.

به این ترجمه از آیاتی در سوره ی فاطر نیز توجه کنید:

  • حمد ( ستايش ، تمجيد ) براي خداوند خالق ( به پا دارنده ) آسمانها و زمين ، قرار دهنده ملائكه رسولاني ( فرستادگاني ) [كه] دارندگان بالهايي دو تا و سه تا و چهار تا [هستند] ، مي‌افزايد در خلقت ( مخلوقات )  آنچه را كه ميخواهد ، بدرستي خداوند براي هر ( تمام ) چيزي قادري ( توانايي ) [است]

با برسي ساختار فيزيكي بازوهاي ميله‌اي كهكشانهاي مارپيچي ، اين بالها كاملا مشخص و معلوم شده اند كه با شگفتي تمام بايد گفت كه تعداد آنها دو يا سه و يا چهار عدد است . جالب اينكه اينها نيز در خلقت خود از رياضيات دوجيني تبعيت و پيروي مي‌كنند . 

این برداشتهاو تفاسیرابدا" برای افراد غیر معتقد قابل قبول نمیباشد زیرا که آنان علاوه بر اینکه بنوعی بیماری مقاومت در مقابل درک حقایق معنوی راستین و وحیانی دچارند بلکه فقط معنای لغوی وظاهر آیات را میفهمند و بدلیل دارا نبودن ایمان نمیتوانند به عمق معانی وارد شوند.امثال چنین برداشتها و تلقیاتی از سوی مفسران قرآن موجب شده عده ای از خود بیگانه مادی گراکه همیشه در برابر قرآن کریم و سایر کتب آسمانی جبهه گیری مینمایند وبه غلط تصور میکنند ما با عنوان کردن این آیات قصدنفی ارزش کشفیات دانشمندان راداریم به مضحکه ی چنین تلقیاتی پرداخته و بگویند :اگر مسلمانان بواسطه ی قرآنشان به کشفیات دانشمندان و محققین قرون معاصر واقف بوده اند پس چرا خودشان زودتر ازآنان دست بکار اکتشاف و اختراع نشده اند؟آنان از این حقیقت غافلند که قرآن ابدا"یک کتاب علوم طبیعی نیست وخداوند از همان آغاز خلقت بشرتاکنون هیچگاه علم راحاضرو آماده در اختیار انسان قرار نداده بلکه فقط سررشته هائی را که به آیات و نشانه ها معر و فند بر ا ی وی نما یا ن نموده و ترغیبش کرده که  خود با کوشش و مجاهدت حقایق را کشف کند.دربیش از 150 آیه از قرآن انسان به تعقل،تفکر و تدبر در آفرینش آسمانها و زمین ترغیب شده است.

مسلما" مفسران آگاه و دانشمند مسلمان جواب چنین مضحکه هائی را نیز داده اند و من نمیخواهم و علاقه ای هم ندارم که واردبحثهای اینچنینی بشوم .منظور م از آوردن چنین مثالهائی اینست که میشود طوری چنین تفاسیری را بیان کرد که با کمترین مقاومتی از جانب مخاطبین خارج از حوزه ی دین مواجه شوند.طرز بیان ادراکات به اندازه خودآن ادراکات اهمیت داردزیرا که ادراک یک تجربه ی شخصی و درونیست و هنگامی جنبه ی بیرونی میابد که بیان میشود پس باید طوری بیان شود که توسط  پارامترهای منطقی نشودبرآن خرده گرفت.مطمئنا"این نقیصه درشیوه ی بیان را میتوان رفع کرد .به چه دلیل نویسنده ای نظیر (کارلوس کاستاندا) که حتی در مورد محل و تاریخ تولد خود به جهانیان دروغ میگوید قادر میگردد در بازه ی زمانی کتابت و نشر حدود فقط 11 کتاب یعنی حدود 45 سال، عرفان ناوالیستی،سرخپوستی مد نظرش را که به مواد وگیاهان روانگردان متکی است در میان جمعیت کثیری از جوانان جهان ترویج دهد؟شاید جوابهای بسیاری برای این سوال وجودداشته باشد که یکی از آن جوابها وجودجذابیت مبتنی بر بی قیدی و لذت جوئی در این نوع از عرفانهای پوشالی و مخرب روح است ولی چیزی که نمیشود آنرا انکار نمود این است که چنین عرفانی سابقه ی ماقبل تاریخی دارد و لی تنها پس از انتشار کتب کاستاندا بود که فراگیر شده و پیروان سینه چاک بیشماری یافت و آنهم فقط و فقط بعلت جذابیت بیان کاستاندا و نبوغی بود که درهنر نویسندگیش  وجودداشت.    

                                           پرهیز ازایهامات  

در تنظیم مانیفست سینمای دینی استفاده از ایهامات و انتزاعات نیز مشکل ساز خواهدبود. نمونه هائی که در ذیل آورده ام فقط جهت روشن شدن منظور است و قابل تعمیم به هزاران کلمه و مفهوم دیگر نیز میباشد :

وقتی  به کلمه ی ( جنون )برخورد میکنیم قاعدتا"به تعاریفی  مختلف ومتناقض ازمجنونیت و دیوانگی میرسیم تعریفی که علوم انسانی از جنون میدهند همان در هم ریختگی و نابسامانی مکانیزم عقلی و رفتاری انسان است ولی از همین مفهوم در جاهائی ممکن است بعنوان یک صفت توهین آمیزو یا ناسزااستفاده شوددر عین حال همین صفت  از منظر عرفان تعریفی لطیف و زیبا دارد که حتی گاهی وصف حالی میشود برای انسانهای وارسته و مقربان درگاه الهی.پس در مباحثمان(مباحثی که قرار است مارا به آن تعریف آرمانیمان از هنر پاک برسانند)ازلفظی مانندجنون فقط و فقط میبایست بعنوان یک رفتار نابهنجار انسان  یاد کنیم و لاغیرچون ما در پی یک تئوری واقعگرایانه و عمل پذیر هستیم نه یک دستورالعمل آرمانی که  مابه ازای واقعی  و عملی نمیپذیرد.در مورد لفظی مانند(فساد)نیز میباید شفاف عمل کنیم و نوع آن را مشخص کرده و رویکردش را عریان سازیم تا فقط یک (ناسزا) یا (بهتان و تهمت) بنظر نرسد.کلمات دیگری همچون (تعصب)،(ایمان)،(عشق)،(نفرت)،(شکوه)،(ذلت)و....نیز از جمله مفاهیمی هستند که میتواند معانی مختلف از آنها منتزع گرددو دررده ی مفاهیمی قرارمیگیرند که باید بروشنی از آنها استفاده نمود. 

                                       لزوم بیانی عاری ازعصبیت

در سطور بالا با آوردن مثالهایی نشان دادیم که برای تنظیم بیانیه ای که به شرح  اصول لازم  هنر دینی  میپردازدباید مفاهیم نوین وکلمات  انتزاعی را از بعد موردنظرمقوله نگریست (یا بعبارت دیگر باید منظوراز بکارگیریشان را روشن کرد)البته نباید این تصور بوجود بیاید که  مادر حوزه ی محصولات هنردین محور مجازبه بیان شگفتیهای قرآن کریم و کلام انبیاء و ائمه نیستیم یانباید به حقایق والائی همچون عشق و احساس و غیرت و عرق دینی،میهنی یاعرفان و فلسفه و ادبیات و کلا" رویکردهایی که با انتزاعات سروکار دارندبپردازیم.مسلما" ما در گستره ی بیان هنری آرمانی خود مجاز هستیم بنا بر اقتضائاتی ازتحریک و ارضاء احساسات مختلف بشری (در چارچوبی اخلاقی)بهره ببریم و پیامها و القائات مورد نظرمان راازآن طرق  به مخاطبمان منتقل نمائیم ولی دراینجامراد ما این است که نه در(ساختار) محصولات هنریمان بلکه در (دستورالعمل ساخت و محتوابخشی) که مانیفست یا منشور مامحسوب میشود باید واقعیت و نامبهم بودن  وجودداشته باشدو بهیچوجه احساسی و هیجانی بامولفه ها ی دستوری برخورد نکنیم،تعصبات ناشی از افتراقات دینی و مذهبی (برگرفته از حوادث تاریخی ) را در آنها دخالت ندهیم و حتما"گوشه چشمی  نیز به ( پلورالیزم دینی ) داشته باشیم .

پلورالیزم؟!...در اینجا ممکن است نوعی تردید پدید آیدکه آیا ما بعنوان یک مسلمان و یک شیعه ی علوی مجازیم که  از الفبای مذهبی اصیل مختص به خود چشم پوشی نموده وریسک افتادن  به دام سکولاریسم،لیبرالیسم ویا در خوشبینانه ترین شکلش اخلاق گرائی منهای دین را بپذیریم؟ زیرا که بقول یکی از مسوولین (آقای علی اصغر جعفری مسئول بسیج رسانه ی ملی) مبانی دین را نمیتوان با هنر آلوده به سکولار ترویح داد.مسلما"چنین چیزی ممکن نیست زیرا سکولاریسم اصلا"دین را مجاز به دخالت درهیچکدام از وجوه زندگی انسان نمیداند.

داشتن عنایت به پلورالیسم دینی درابتدای را ه رسیدن به یک زبان همه فهم و جهانشمول  از دین خالی از آلودگیهایی که ناجوانمردانه به آن چسبانده اند و سپس در گامهای بعدی تبیین نمودن مبانی اعتقادی خاص تر و مشخص تر که مختص دین اسلام  و مذهب مترقی شیعه است .مسلما" مسیر صعب و پر پیچ و خمیست که در هر نقطه از آن احتمال انحراف وجوددارد.راه حل  پرهیز ازانحرافات تنظیم دستور العملی محکم است که همواره با رجوع به آن بتوانیم  موارد انحرافی را از موارد درست تمیز داده وآنهارا از حوزه ی کار و تحقیق خود خارج سازیم.مابه قرائتی نوین وآداپته شده از پلورالیزم دینی احتیاج داریم که در آن قرائت،دین و آئین ما از استحاله ایمن بماند. 

روش پلورالیسم ماخوذ از فرهنگ غربی است و امروزه در فرهنگ و هنر دینی بدین معنی است که در یک عرصه فکری و مذهبی، عقاید و روشهائی که در همه ی ادیان و مذاهب  مورد قبول باشدشناخته شده و بدینوسیله رفع اختلاف گردد. بنابراین، مفاد پلورالیسم دینی از آثار و کشفیات عصر جدید است که میتواند مورد قبول بسیاری از متفکرین قرار گیرد.

غایت پلورالیسم اثبات حقانیت برای همه ادیان ومذاهب است.این غایت شاید برای بسیاری از ادیان که کاستیها و نقائصی دارندمفید و تعالی بخش باشد ولی در صورت غفلت میتواند باعث تضعیف دین اسلام که کاملترین دین است بشود.  کثرت گرایی دینی بر آن است که ثابت کند ادیان گوناگون، همگی می توانند مایه رستگاری یا کمال نفس پیروان خود شوند؛ چنان که در «هندوئیسم» تصریح می شود که برای نیل به رهایی یا رستگاری راههای بسیاری وجود دارد.ازآنجا که هر مکتبی قرائت خاصی از پلورالیزم دینی دارد، نمی توان برای «پلورالیزم دینی» یک تعریف جامع بیان نمود؛ امّا معنای شایع و رایج امروزی از «پلورالیزم دینی» این است که حقّ مطلق، نجات و رستگاری را منحصر در یک دین و مذهب و پیروی از یک شریعت و آیین ندانیم، بلکه معتقد شویم که حقیقت مطلق، مشترک میان همه ادیان است و آئینهای مختلف در واقع جلوه های گوناگون «حقّ مطلق»اند. و در نتیجه، پیروان تمام ادیان و مذاهب، به هدایت و نجات دست می یابند.

ادیان مختلف، جریانهای متفاوت تجربه دینی هستند که هر یک در مقطع متفاوتی در تاریخ بشر آغاز گردیده و هر یک خود آگاهی عقلی خود را درون یک فضای فرهنگی متفاوت بازیافته است.«پلورالیزم دینی» به این معنی از دیدگاه قرآن کریم مورد قبول نبوده و مردود است؛ زیرا به نظر قرآن، دین حق و صراط مستقیم یکی بیش نیست و آن دین اسلام است و بس:

وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلامِ دینا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرینَ

هر کس غیر از اسلام آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیان کاران است.

و در آیات دیگر، قرآن کریم پس از اشاره به مجموعه ای از احکام شریعت اسلام، آن را به عنوان «راه راست الهی» توصیف کرده، مسلمانان را توصیه می کند که از آن پیروی کنند و به راهها و شرایع و ادیان دیگر دل ندهند، تا رستگار شوند:

«وَأَنَّ هـذا صِراطِی مُسْتَقِـیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَـتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِـیلِهِ»

این راه مستقیم من (راه توحید، راه حق و عدالت، راه پاکی و تقوا) است. از آن پیروی کنید و از راههای دیگر که شما را از راه خدا منحرف و پراکنده می کند، متابعت نکنید.

البته شایان ذکر است که برخی با استدلال به ظاهر آیه 62سوره بقره ، به زعم خود نظر اسلام را درباره پلورالیزم دینی موافق و مساعد می دانند. خداوند در این آیه می فرماید:

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هادُوا وَالنَّصاری والصّابِئِـینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ»

کسانی که ایمان آورده اند (مسلمانان)، و یهود و نصاری و صابئان آنها که ایمان به خدا و روز رستاخیر آورده و عمل صالح انجام داده اند، پاداششان نزد پروردگارشان محفوظ بوده و هیچ گونه ترس و غمی برای آنها نیست.»

ولی با توجه به آیات یاد شده و آیات فراوان دیگر که یهود، نصاری و پیروان سایر ادیان را به سوی پذیرش آیین جدید (اسلام) دعوت می کند، اگر به ظاهر این آیه اکتفا کنیم و درست آن را تفسیر و توجیه نکنیم، لازم می آید با بخش عظیمی از آیات قرآن تضاد پیدا کند؛ در حالی که در کلام الهی هیچ گونه تضاد و تناقضی نیست. پس لازم است با دقت و تأمل در خود آیه و با در نظر گرفتن آیات دیگر تفسیر درست را از این آیه به دست آوریم؛ چرا که به خوبی می دانیم، آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می کنند. حال، با توجه به تمام این نکات می گوییم:

در آیه فوق مسئله ایمان تکرار شده، و منظور از ایمان دومی به طوری که از سیاق استفاده می شود، حقیقت ایمان است و این تکرار می فهماند که مراد از «الذینَ آمنُوا»در ابتدای آیه، کسانی هستند که ایمان ظاهری دارند و به این نام و به این سمت شناخته شده اند. بنابراین، معنای این آیه این می شود: «این نامها و نام گذاریها که دارید، از قبیل مؤمنین، یهودیان، مسیحیان، صابئیان، اینها نزد خدا هیچ ارزشی ندارد؛ نه شما را مستحق پاداشی می کند، و نه از عذاب او ایمن می سازد.»

یا اینکه بگوییم: آیه فوق ناظر به سؤالی است که برای بسیاری از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده است؛ آنها در فکر بودند که اگر راه حق و نجات تنها اسلام است، پس تکلیف نیاکان و پدران ما چه می شود؟ آیا آنها به خاطر عدم درک زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ایمان نیاوردن به او مجازات خواهند شد؟ در اینجا آیه شریفه مورد نظر نازل گردید و اعلام داشت که هر کسی در عصر خود به پیامبر بر حق و کتاب آسمانی زمان خویش ایمان آورده و عمل صالح انجام داده باشد، اهل نجات است و جای هیچ گونه نگرانی نیست.

گذشته از حقانیت یا عدم حقانیت ادیان مختلف باید کثرتها به عنوان واقعیتهای اجتماعی پذیرفته شوند و مصلحت جامعه این نیست که مردم بخاطر دارا بودن عقائد مختلف و روشهای متفاوت پرستش خداوند به جان هم بیفتند، بلکه باید همزیستی داشته باشند. به این معنا که در جامعه، دو فرقه در عین حال که گرایشهای خاص و متفاوت از هم دارند، به هم احترام می گذارند و عملاً با یکدیگر درگیر نمی شوند؛ مثلاً شیعه و سنی در جهان اسلام باید به مدارا و برادری با هم زندگی کنند. در عین حال که هر کس نظر خودش را صحیح و نظریه بقیه را نادرست می داند، در مقام عمل، برادرانه زندگی می کنند.

این مفهوم از پلورالیسم در قلمرو فرق اسلامی و ادیان توحیدی کاملاً مورد قبول است. ما این نوع از پلورالیسم را در بین دو فرقه از یک مذهب، بین دو مذهب از یک دین، و بین دو دین الهی پذیرفته ایم؛ به عنوان مثال، پیروان اسلام و مسیحیت و یهودیت برخورد فیزیکی ندارند، بلکه با احترام و ادب نسبت به هم برخورد دارند و با هم رفت و آمد دارند و تجارت می کنند. این پلورالیزم، به عرصه فکر و نظر ربطی ندارد. در قرآن و سیره پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام ، بر روابط میان فرقه های مختلف مسلمانان تأکید زیادی شده است و البته تلاش فرهنگی و روشنگری از وظایف همه مسلمانان است ضمن اینکه عرق دینی و غیرتمندی نیزدر این مسیر باید همواره با ما همراه باشد و در مقابل اهانت و هتک حرمت نسبت به مقدسات خود هشیارانه مقابله نمائیم.این حقیقت را نیز باید دانست که تعصب بجانسبت به دین اگر با احکام دین همراه باشد هرگز به انحراف نخواهد رفت و از سوی هیچ عقل سلیمی مذموم انگاشته نخواهد شد  

تعصب در ذات خود خصیصه ی بدی محسوب نمیشود تعصب به دو قسم مذموم و ممدوح تقسیم می شود. تعصبی كه بار منفی دارد و به معنای لجاجت، تكبر و وابستگی غیر منطقی و غیر معقول به كسی یا چیزی است، پیامدهای منفی و تلقي كوركورانه و جمود اندیشی را در پی دارد. تعصب بدین معنا از منظر اسلام مذموم بوده و در آموزه های دینی از آن شدیدا‍ً نكوهش شده است تا آنجا كه پیامبر(ص) آن را یكی از ویژگی های جامعه عصر جاهلیت خواند و فرمود:

"هر كس در دلش به اندازه خردلي عصبیّت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می كند"

همچنین ایشان می فرمود:

"كسی كه مردم را دعوت به تعصّب كند از ما نیست و كسی به خاطر تعصّب بجنگد از ما نیست.

امیرالمومنین علی(ع) نیز تعصب غیر منطقی را عامل انحراف و بدبختی خواند.تعصب به معنای حمایت از دین و تلاش در نگهبانی از دین و كوشش در خصوص ترویج آن، ممدوح بوده و در آموزه های دینی بدان سفارش شده است. تعصب دینی كه گاهی از آن به غیرت دینی یاد می شود، آن است كه هرگاه به دین و مقدسات و ارزش های آن اهانت شود و دین زدایی و ارزش ستیزی ظهور نمود، مسلمانان نباید در برابر آن بی اعتنا باشند، بلكه باید با بهره گیری از خِرَد و زمان شناسی و جامعه شناسی، به دفاع از دین و مقدسات آن بپردازند. همان گونه كه بزرگان دین در برابر اهانت به دین بی اعتنا نبوده، حتی برای حفظ دین و ارزش های آن زحمات طاقت فرسا را متحمل شده و بعضاً به شهادت رسیدند بی تردید یكی از علل اصلی قیام امام حسین(ع) حفظ دین و ارزش های آن بود در قیام امام حسین(ع) غیرت و تعصب دینی به اوج خود رسید. امویان دین ستیز، دین و مقدسات آن را مورد تعرض قرار داده و از دین جز پوستی باقی نگذاشته بودند از این رو امام حسین(ع) با خطبه خواندن و سخنرانی مردم را به غیرت دینی فرا خواند و مرگ در راه دین را افخار و زینت دانست:

خط الموت علی وُلُد آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة..."

همچنین امام حسین(ع) در نامه ای به مرم بصره اعلام نمود كه دین و ارزش های آن مرده و بدعت ظهور نموده است:

"من شما را به كتاب خدا و سنّت پیامبر فرا می خوانم. سنّت مرده و بدعت زنده شده ا ست..."

.كلمات امام دو پیام مهم داشت: یكم: دین زدایی و افول غیرت دینی جامعه را فرا گرفته است.

دوم - امام حسین(ع) همگان را به غیرت دینی فرا خواند و به مسلمان گوشزد نمود كه نباید در برابر دین ستیزی و ارزش زدایی امویان بی تفاوت باشد.
نكته قابل دقت آن است كه امام حسین(ع) دشمنان خویش را نیز به غیرت دینی فرا خواند. حضرت در كربلا فرمود:
"ألا ترون إلی الحق لا یعمل به و إلی الباطل لا یتناهی عنه... فإنّی لا أری الموت إلا سعادة و الحیاة مع الظالمین إلا برماً".
تیغ بهر عزّت دين است و بس مقصد او حفظ آیین است و بس.ائمه دیگر نیز به حفظ دین اهمیت می دادند، زیرا در برابر دین زدایی بی اعتنا نبودند و به ارزش های دینی سخت اهمیت می دادند. قیام و صلح و سكوت ائمه(ع) در راستای حفظ دین صورت گرفت و برای حفظ دین به شهادت رسیدند.
در عصر امام راحل(س) با حكم ارتداد سلمان رشدی به همه مسلمانان درس داد كه باید تعصب و غیرت دینی خویش را حفظ كنند، زیرا دین و مقدسات آن را با هیچ مصلحتی نمی توان معامله كرد. فتوای امام راحل(س) در زمانی صادر شد كه دین ستیزان و دین گریزان او را متهم به سنت گرایی نموده و او را مخالف بیان و اندیشه خواند؛کیست که نداند توهیناتی از قبیل آیات شیطانی و کاریکاتورهایی که در جراید غربی منتشر میشود و یا ترانه ای که خواننده ی توهم زده ای(که در سطور ذیل ماهیت توهمش را شرح میدهم) چون شاهین نجفی خوانده نمیتوانند مصداقهای درستی برای آزادی بیان باشند.این توهینات در کنار تندرویهای جنایتکارانه ی القاعده ،طالبان،داعش و بوکوحرام ،همه و همه بخشهائی از یک توطئه و مبارزه ی فراگیر و برنامه ریزی شده هستند.درپروسه ی شوم این (تئاتر توطئه) مواردی مشاهده شده که نه تنهابازیگران ازجعلی وساختگی بودن کاراکترخودو سرمنشاء خلق،تکوین و هدایت آن بی اطلاع بوده اند بلکه حتی توهم  ساختارشکنی واستقلال فکری- عملی را نیزعمیقا"داشته اند.کارگردانان اصلی این بازی کثیف میخواهند آبروی اسلام را به خیال خام خود خدشه دار کنندو مانع گسترش آن در جهان شوند؟همه روزه قدرتهای شیطانی  بوسیله ی ایادی خود و به نام اسلام جنایت و خیانت میکنند و سپس همان جنایات را محکوم کرده و خودرا حامی سینه چاک حقوق بشر جامیزنند.
نبردی در جریان است که اصالتا"ماهیتی فرهنگی دارد. حتی در بطن فلسفه ی وجودی گروههائی همچون القاعده و غیره نیزهدف فرهنگی(یا بهتر بگویم: ضدفرهنگی)وجوددارد.
دراین زمانه ی حساس  تعصب دینی باید بر اساس زمان و جامعه شناسی و خرد ورزی صورت گیرد، در غیر این صورت تعصب دینی به عصبیت كور كورانه تبدیل شده، پیامدهای منفی در پی خواهد داشت. ما مجاز نیستیم که جواب شیطنتهای ابرقدرتهارا بافعالیتهائی مشابه آنچه که آنها انجام داده و میدهند بدهیم چون اگر غیرت دینی بر اساس عقلانیت و رشد سیاسی و فرهنگی صورت نگیرد، ممكن است تبدیل به نوعی خشونت گرایی شود كه با جامعه دینی همسویی ندارد. 

  داشتن گوشه چشمی به روش پلورالیسم را نباید بمعنای فراموش نمودن دین و  آئین و غیرت و تعصب ستوده ی دینی ،مذهبی خودمان بدانیم.در پیروی از این اندیشه،پیشفرض مادین مبین اسلام وتعالیم مترقی  تشیع است و در پی اشتراکات عقاید و مذاهب دیگر با تشیع می گردیم. اگر عقیده یانگرشی در مذهب ما مذموم است حتی اگر در همه ی ادیان دیگر سفارش شده باشدبیدرنگ باید از آن چشم پوشی نمائیم و این چشمپوشی و مخالفت نمیبایست نمود عینی داشته باشد چون باعث جبهه گیری پیروان مذاهب و ادیان دیگر خواهد شدو کاررا سخت خواهدکرد .گرچه  ما مسلمان شیعه هستیم و به حقانیت خود ایمان کامل داریم ولی واقعیتهای پیرامون خودرا نمیتوانیم نادیده بگیریم.یکی از ویژگیهای مومن هشیار بودن اوست و اینکه میبایست  فرزند زمانه ی خویش باشد وبرای پرهیز از غافلگیر شدن در هر عرصه ای حقایق و واقعیتهای پیرامونش را بدقت رصد کندو همواره راهکارو سیاست مقابله ی درست را آماده روی میز داشته باشد.  بنظر حقیر درمسیر رسیدن به بام هنر اسلامی و هنر شیعی رفع اختلافات و تعصبات کور پله ی اول نردبان است و باید به آن بسیار توجه شود.البته نباید فراموش کنیم که پس از رد شدن از افتراقات،در پله ی آخر هم و غم ما باید تبیین مبانی شیعه باشد و پس از پرداختن به مشترکات و درهم شکستن مقاومتهائی  که ریشه در تعصبات کوردارندبنحوی ظریف و استادانه به اثبات حقانیت و کمال نگرش و جهانبینی خود بپردازیم.

                                                           موخره

خلاصه ی هدفم از نوشتن این سطور را چنین میتوانم بیان نمایم :

ما برای نیل به مقصود خود که همانا تدوین یک دستورالعمل کامل ،جامع و عمل پذیر برای دستیابی به رسانه و هنر جاذبه دار و فراگیر و جهانشمول دینی است باید ابتدافارغ از هرگونه یکسو نگری ودخالت دادن حواشی تاریخی به بطن بکر،پاک و بی آلایش ادیان الهی که از لابلای آموزه هایشان آشکاراست،نقاط و نکات مشترک ادیان و مذاهب مرتبط به آنها را بیابیم .نقاط ونکاتی که موجودندو از سوی هیچکدام از ادیان قابل نفی و ردنمیباشد.

این گام، اولین گام و البته مهمترین و اساسی ترین و سخت ترین گام است.گامهای بعدی آسانتر خواهند بودزیرا که اگر در رفع اختلافات دینی،مذهبی  و رسیدن به اشتراکات توفیق حاصل کنیم پرده های تیره و خاک گرفته ی قرون و اعصار جهالت و تعصبات خشک و بی منطق را کنارزده ایم و اذهان آماده و شفاف و روشنی را در اختیار خواهیم داشت که آمادگی هر نوع هدایت مثبتی را دارندو خوب را از بد بدرستی تشخیص میدهند.

انشاالله در فرصتهای بعدی جهت رفع شبهات مقاله ی جامع تری تنظیم خواهم کرد .از دوستان خواهشمندم اگر ایرادی بر نظرات حقیر وارد میدانندمنت بر من نهاده و بیان نمایند.

با تشکر از توجه شما

                                                                       مهرداد میخبر-93/5/6 قصرشیرین

(در نگارش این مقاله مراجعاتی به سایت: پایگاه اطلاع رسانی حوزه وهمچنین سایت: مرکز ملی پاسخگوئی به سوالات دینی انجام گرفته است) م.م

       استفاده رایگان از این مطلب با اطلاع رسانی (از طریق همین و بلاگ) و باذکر نام

                         نویسنده ووبلاگ  از نظر اینجانب شرعا"مجاز میباشد.

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 6058
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

سه شنبه 25 شهريور 1393 ساعت : 4:56 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
ماموریت سینمای دینی
نظرات

                                                                        ماموریت سینمای دینی

 

                                                                                     (مهرداد میخبر)                                                                                                                                                                            

Image result for ‫عکسهای سینمای دینی‬‎

درتنظیم سند ماموریت یامنشور (سینمای دینی)چه موادی لازم است گنجانده شوند؟

اهمیت تعیین ماموریت سازمان  در فرایند مدیریت استراتژِیک غیرقابل انکاراست بنابراین با پذیرفتن پیشفرضهای اهمیت ماموریت و مدیریت استراتژیک  لازم است اکنون به موادی که بایددر تنظیم سند ماموریت سینمای دینی  گنجانده شود بپردازیم.

هفت بخش اصلی در این زمینه اینها هستند:

1-مخاطبین:

سئوال:مخاطبین چه کساند و دارای چه خصوصیاتی هستند؟

جواب:همه ی افراد بشر از هر نژاد و زبان در هر گروه سنی مخاطب سینمای دینی میباشند.

2-محصولات:

سئوال:محصولات تولیدی چه نوع هستند؟

جواب:محصولات رسانه ای که زیر مجموعه های ژاترهای کلاسیک و نوین هنر سینما را تشکیل میدهند از قبیل فیلمهای سینمائی بلند داستانی و مستند-تله فیلمهای داستانی و مستند -فبلمهای کوتاه داستانی ومستند-انیمیشنها-سریالهای داستانی و مستندو...درسیر تکاملی این نوع از بیان رسانه ای امکان پدیدآمدن ژانرهای  متفاوت وجدیدی نیزممکن است.

این محصولات به سه شیوه در اختیار مخاطب قرار میگیرند1-سالنهای سینما2-شبکه های تلویزیونی دولتی و خصوصی3-شبکه  های تولید وعرضه برای نمایش خانگی.

3-بازارهای هدف:

سئوال:از نظر جغرافیایی محل عرضه ی محصولات ما کجاست؟

جواب:بازارهدف ما در مرحله ی اول کشورهای مسلمان نشین میباشد و در مراحل بعدی پس از تبلیغات مناسب و لازم و ایجاد انگیزه و شوق ،به بازارتمام نقاط جهان توجه داریم.

4- نوع استفاده از مولفه های جذابیت بخش وتکنولوژِیک:

سئوال: برای ساخت و عرضه محصولات خودقادرومجازبه استفاده از چه  جدابیتهاوفناوریهایی میباشیم؟

جواب:ما در چارچوب قوانین شرعی اسلام وباصلاحدید مراجع تقلید شیعه  و بمنظور توجه به ابعاد مختلف زندگی بشر امروزی مجاز به ارائه ی جذابیتهای بصری و شنیداری میباشیم. از نقطه نظر بهره گیری از فناوری نیز مجاز هستیم  به استفاده ازآخرین تکنولوژیهای رایانه ای و تجهیزات پیشرفته ی رسانه ای .

5-بقاء و سوددهی:

سئوال:آیا رویه ی سینمای دینی میتواند بقای و تداومش را ضمانت کند؟ماهیت سودی که میبرد چیست؟

جواب:ماهیت رویکرد ما تلاش برای شناساندن شکل واقعی و اصیل فرهنگ اسلام و مذهب تشیع(بعنوان فرهنگی مترقی و انسانساز ونه یک فرهنگ واپس گرا و جنگ طلب) به  خود مسلمین وهمچنین همه ی مردم جهان است تا بوسیله  این روشنگریهاتدریجا"جهالتهای رسوخ نموده درفکروتلقی پیروان ادیان ومذاهب مختلف پس از پالایش آشکار شده و از بین برود.بدلیل همراستا بودن رویکرد این نوع از سینما با فطرت پاک بشر(بشرط آنکه ساختارآن نیز حائز کشش لازم برای جذب مخاطب باشد) مورد استقبال قرار گرفته و سود اقتصادی لازم برای ادامه ی بقاو ترقی و ارتقاء روز افزون را نیز خواهدداشت.

6-فلسفه:

سئوال:ارزشها، آمال ،ایده آلها و اولویتهای اخلاقی ماچیست؟

جواب:مابراین باوریم که هدایت انسان به سمت و سوی ایمان به خدا، اخلاق گرائی وترغیب او به پرهیز از دروغ و ظلم به انسانهای دیگر و حتی حیوانات و طبیعت و محیط زیست موجبات رشد و اعتلای جوامع بشری را فراهم میسازد و بسیار بهتر و بیشتر از وضع کنونی شرایط  رابرای رشد و تقویت قابلیتها و توانائیهای بشر مهیا میسازد.بنابراین تنها راه نجات بشر از شرایط  زندگی ناگوارو آزاردهنده و رنج آوررا آشتی دادن او با اسلام واقعی (بدون دخالت دادن تعصبات فرقه ای و کینه های ناشی از حوادث تاریخی)میدانیم زیرا که داشتن اعتقادشفاف و سازنده ی دینی باعث میشود که هر انسانی بصورت خودخواسته و خودجوش خویشتن را از گناه،جرم وناهنجاریهای فردی و اجتماعی دور نگهدارد.این همان کاریست که هرگزنهادهای مجری قانون نمیتوانندبطور کامل انجام دهند.

7-ویژگی ممتاز:

سئوال:گذشته از هدف والا،سینمای دینی چه مزیت رقابتی در مقابل انواع دیگر سینما دارد؟

جواب:همانطور که ذکر شد بدلیل توجه به رویکردهای خداجویانه بشر و ارائه ی جذابیتهای سمعی و بصری همراستابافطرت پاک او (سینمای اسلامی )میتواند رقیبی قدرتمند برای سینمای غالب جهان(سینمای هالیوود) باشد.اگر به  تحولات اجتماعی ناشی ازانقلاب اسلامی ایران نگاه کنیم میبینیم که قوانین اخلاقی و شرعی وضع شده پس از این انقلاب با وجود محدود کننده بودن در جامعه ای که سابقا" بی قیدی و لاابالی گری و لذت گرایی درآن آزاد بوده وبصورتی بی حدوحصر رواج داشته است،بااستقبال مردم مواجه شده است و این فقط به دلیل این بوده که این قوانین مبتنی برفطرت پاک انسان بوده و همین باعث شده که مردم باآغوش باز آنرا بپذیرند.

موارد هفت گانه ای که در بالا شرح داده شدمیتواند در تنظیم منشور (سینمای دینی )مورد توجه قرار بگیرد.

                                                                                                                                    والسلام-مهرداد میخبر1 فروردین 93

 

تعداد بازدید از این مطلب: 5336
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سه شنبه 25 شهريور 1393 ساعت : 4:48 بعد از ظهر | نویسنده : م.م

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
درباره ما
تقدیم به عزیز سفرکرده ام (فاطمه) .گرچه ناگهان مراتنها گذاشتی ولی به دیداردوباره ات امیدوارم،درلحظه موعودی که ناگهان میآید. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- د رقرونی هم دور وهم نه چندان دور( ایران )باوجود نشیب و فراز های تاریخی بسیارش در بازه های زمانی مکرر،همواره ابرقدرتی احیا شونده و دارای پتانسیل و استعدادبالا برای سیادت برجهان بود .کشورما نه تنها از نقطه نظرقابلیتهای علمی و فرهنگی ،هنری ،ادبی و قدرت نظامی یکی از چندتمدن انگشت شماری بود که حرف اول را دردنیاهای شناخته شده ی آن زمانها میزد، بلکه در دوره هائی طلائی و باشکوه ،قطب معنوی و پرجلال و جبروت جهان اسلام نیز بشمار میرفت . در عصر جدید که قدرت رسانه بمراتب کارآمد تر از قدرت نظامیست باید قابلیتهای بالقوه و اثبات شده ایرانی مسلمان را برای ایجاد رسانه تعالی بخش،درست و کارآمدبه همه یادآوری نمودتا اراده ای عظیم درهنرمندان ما پدید آید درجهت ایجاد (سینمای متعالی)و پدیدآوردن رقیبی متفاوت و معناگرا برای سینمای پوچ ،فاسد و مضمحل غرب و شرق نسیان زده و بالاخص " غول هالیوود"که برکل جهان سیطره یافته است.شاید بپرسید چرا سینما؟...جواب این است : سینما تاثیر بخش ترین رسانه در عالم است و باآن میتوان وجود معنوی انسانها را تعالی دادویا تخریب کرد...و متاسفانه تخریب کاریست که در حال حاضر این رسانه با عمده محصولات خودبه آن همت گماشته است و تک و توک محصولات تعالی بخش آن همیشه در سایه قراردارندو بخوبی دیده نمیشوند چون جذابیت عام ندارندو قادر به رقابت با موج خشونت و برهنه نمایی موجودنیستند. دادن جذابیت و عناصر لذت بخش نوین و امتحان نشده بدون عوامل گناه آلود به محصولات تصویری بگونه ای که بتواند بالذات ناشی از محصولات سخیف و ضد اخلاقی رقابت نماید کاریست بس پیچیده که نیازمند فعالیت خالصانه مغزهای متفکر ومبتکراست و من فکر میکنم این مهم فقط از عهده هنرمندان و متفکران ایرانی برخواهد آمد و شاید روزی که من نباشم محقق گردد...شاید
منو اصلی
موضوعات
لینک دوستان
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 193
:: کل نظرات : 70

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 25

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1179
:: باردید دیروز : 59
:: بازدید هفته : 4507
:: بازدید ماه : 26068
:: بازدید سال : 151833
:: بازدید کلی : 655187
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان CINTELROM و آدرس cintelrom.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.