شرحی خیالی برروش ساخت (نوعی ازسینمای دینی)
یک شب ناگهان در مغزم جرقه ای زده شد.چیزی عجیب وشاید کمی هم نامتعارف بذهنم خطور کرده بود...
مهرداد میخبر ************************************************
"یونگ"متفکر و روانشناس سویسی معتقداست:"آدمی به عبادت روی می آورد چون درجریان آن به آرامش میرسد."اگر آرامش رانه زیر مجموعه ای برای "لذت" بلکه نتیجه ای از نتایج التذاذ بدانیم میتوانیم علت روی آوردن انسان به عبادت و عبادتگاه رابدرستی ادراک نمائیم.انسان درحین انجام اعمال عبادی خود زجر نمیکشد بلکه مکیف میشود زیرانشانه هائی رفتاری همچون اشتیاق و انتظار برای لحظه وصال معنوی مارابه این حقیقت واقف میسازد که اگر عبادت و پرستش لذتبخش نمیبودویا روندی منزجرکننده میداشت هرگز مورد عنایت واستقبال پرشورعابد قرار نمیگرفت.باتوجه به واقعیات اثبات شده فوق،این وسوسه به سراغ شیفتگان"هنرپاک"میآید که شاید بشود "سینمای دینی" را بابهره گرفتن ازمیل و شوق عبادت و انجام امور معنوی و آئینهای پرستشی که استعدادبالقوه آن درهرانسانی موجوداست، ساماندهی و ابتیاع نمود.دراین راستا سئوالاتی نیزنظیر سئوالات ذیل برای علاقمندان مطرح میگردد:
آیاماهیت "عبادت" را میتوان در" سینما" مشابه سازی کرد؟
آیا امکان داردکه بتوان انسان را به قصد بهره گیری و التذاذ از یک نوع خوشی نوین و بی سابقه که تاپیش از این فقط در اعمال عبادی به آن دست می یافته است،به دیدن یک فیلم با ساختاری غیرمعمول ترغیب کرد؟
سنت موفق وکلیشه ای "نمایش برای برانگیختن گیرنده های لذات طبیعی" که باعث جذاب شدن یک اثرسینمائیست آیامیتوانند جای خود را به فرم نوین "ایجاد لذات مینوی" بدهد؟
دراینکه چگونه میشود به فرمی تااین حدغریب دست پیداکرد جای بحثهای بسیاری وجودداردزیرابرخلاف لذات طبیعی که نمودهای عینی زیادی داردو با زندگی طبیعی و عادی بشر عجین است ،ایجادروندی که لذات مینوی در پی داشته باشد شرایط و باید و نبایدهائی استثنائی را میطلبد که تماما"روحی و معنوی هستند واین شرایط بقدری شخصیند که حتی هویت درونی و روانی پدید آورندگان اثر را نیزدرکانون توجه قرار میدهند وتابع بی چون و چرای شخصیت و ماهیت کارگردان و سایر پدید آورندگان اثرهستند.
اولین شرط برای رسیدن به هدف غائی ایده آل در شخصیت و باورهای پدیدآورندگان اثرقابل جستجوست و درصورت حائز شرائط نبودن آنان روند ادامه کل پروسه راباید نامقدوراعلام نمود.اثرهنری دینی با آثارهنری دیگر تفاوتهائی شدیدا" ماهوی دارد. اولین تفاوت این است که هنرمند دینی نمیتواند معتقد به دین نباشد و لازم است خاطر نشان سازیم که "نمایش دینداری" در اینجا بهیچوجه کارساز نیست و نتیجه کار یک هنرمند غیرمومن وبی اعتقاد مستقیما"اثری غیراعتقادی، ضددین یا خنثی نسبت به دیانت خواهدبود .این شیوه ی بحث درباره الزامات کار، ابدا"یک روش لجوجانه، یک انحصارگرائی سخت گیرانه و یا اعمال نمودن اصولی دیکتاتور مابانه در عرصه ی هنر نیست بلکه یک قانون گرائی گریز ناپذیر و کاملا" الزامیست که استحکام ذاتی قوانین این نوع آرمانی از هنر آنراپدیدآورده است.
یک کارگردان فلج مادر زادیافاقد توانائی بدنی میتواندفیلمی قهرمان محوروسرشار از اعمال و حرکات سخت بدنی بسازد و لی یک کارگردان بی اعتقاد به دین نمیتواند فیلم دینی بسازد، چون بر خلاف سینمای رایج که آن را یک دروغ بزر گ میدانند ،سینمای دینی حقیقتیست محض.این نوع ازسینما به ستاره سازی وحادثه پردازی وایجادهیجان و تعلیق متکی نیست بلکه به "نمود" هرچه قویتر"بود"ی بنام: (تجلی خالق در روح انسان) اتکادارد. در اینجامرادازانسان علاوه بر مخاطب،سازنده یا سازندگان اثرنیز هستند.دلایل جذابیت فیلم دینی در فضای معنوی آن نهفته میباشدو ربطی به هویت یاظاهر و لباس بازیگرش و یا نوع هیجان و زیبائی های بصری بکارگرفته شده در فیلم نداردکما اینکه ممکن است حائز بسیاری از جذابیتهای فوق نیز باشد.
حال این سوال را نیز باید پاسخ گفت : جای کاراکترها،نویسنده و تصویر پردازدر سینمای دینی کجاست؟مگر بدون اینها میشود فیلمی را ساخت؟
مسلما"بدون اینها نمیشود فیلم ساخت ولی شاید بشوددر این ژانر آرمانی که قرار است فرازهائی از شرح ساختش باختصار بیان شود طوری دیگر تعریفشان کرد.
باآوردن مثالی از یک (نوع)میتوانم منظورم را بهتر بفهمانم.لازم به ذکراست که تاکید کنم (سینمای دینی)هم مثل ژانرهای دیگر سینمائی انواع مختلف داردکه در ذیل یک (نوع)را شرح خواهم داد:
درجریان تهیه این نوع از فیلم دینی همه کاراکترها تصویربردار نیز هستند ولی وظیفه تصویر پردازکه در کنار کارگردان ایستاده است علاوه بر کنترل نورو رنگ، این است که برای اجتناب از بدفرم شدن تصاویرو یا در قاب قرار گرفتن اجسام و افراد غیر لازم،میزانسن هرکدام از بازیگران را به آنها نشان دهد.بازیگر نیز برای القای یک حس بخصوص و یا بیان یک حقیقت لازم البیان که خودبه آن یقین دارد،در هماهنگی با"همباوران" به انجام حرکت وبیان گفتار مشغول میگردد و داستانی را که خود وهمباورانش نیز در نوشتن آن وانعقادمضامین ودرونمایه اش نقش داشته اند پیش میبرد.
این موضوع که دوربینهای ضبط کننده تصاویر کجا قرار میگیرند و چگونه از آنها بهره گیری میشوداحتیاج به بررسی وطراحی فنی دارد ولی چیزی که مسلم میباشداینست که به تعداد بازیگران دوربین وجوددارد و دوربین فی الواقع جایگزین چشمان کاراکترها میباشد.البته در زمان حاضر،به لطف ظهور پدیده دوربینهای دیجیتال فوق کوچک و با کیفیت،کار بسیار راحت تر از هر زمان دیگریست .
بااین توضیحات شاید تا حدودی فرم و روش این نوع از فیلمسازی به ملموسیت نزدیک شده باشد،گرچه ممکن است پیاده نمودن چنین روشی برای فیلمسازی دیوانگی بنظر برسد، اما نباید فراموش کرد که تقریبا"همه ی ابداعات بشری هنگام مطرح گشتن ایده شان بدلیل خام بودن شکل ابتدائیشان دیوانگی انگاشته میشده اندواین ایده ی آرمانی نیزاز قاعده فوق مستثنی نمیباشد. البته شرحی که درسطورپیشین آمد ابدا"کامل نیست بلکه بمثابه یک الفباودستورالعمل ابتدائیست که نیازمند بسط و گسترش میباشدتابتواندقابل اجراگردد .
انتقادی در این قسمت از نوشتار ممکن است به اذهان شما خطور کند :
چون نویسنده ای متوهم دارد به شرح یک جریان کاملا"تخیلی برای نوعی متفاوت از فیلمسازی-بزعم خودش ایده آل- میپردازداحتمال دچارضد و نقیض گوئیهای زیادی میشود.مگر طبق چیزی که خودش گفته بود،سینمای دینی مد نظرش یک سینمای محتوی محورنیست؟پس چرا در ابتدای راه دارد از فوت و فنهای فرم ساختاری وروشهای بازیگری وتصویربرداری میگوید؟
وپاسخ من برای چنین انتقادی این است:
ارکان اصلی این (نوع)ازسینمای آرمانی بازیگران و کارگردانندودر حقیقت بازیگران و کارگردان"همباور"برای فهماندن و القای یک حس به مخاطب است که دارند باهم همکاری میکنند.دوربین در این "نوع" بمثابه چشم بینا و پراحساس بازیگرعمل میکند نه یک دستگاه الکترونیکی ی بدون روح و احساس.درضمن این نوع از سینما گرچه تجاری نیست ولی بدلیل جذابیت ذاتیش حتما"استقبال مخاطبین را در پی دارد.این چالشیست که ممکن است سینمای دینی را به بیراهه بکشد و آنرا از هدف والایش دورسازد پس توجه به اصول و روشهای فنی درکنار توجه به روح ومحتوای اثرلازم و ضروریست.
قبل از شروع کار ساخت و تصویر برداری این "نوع" از فیلم دینی کلیه عوامل ساخت که الزاما میبایست(همباور)باشندجلساتی مشترک برگزار کرده و ریز ترین اختلافات باوری احتمالی خودرا بررسی مینمایند.آنهاسعی میکنند همراستائی اعتقادی خودرا به حداکثرقوت رسانده و تفاوتها را به صفر برسانند.البته آنچه که قصد القاءو بیانش رادارنددربطن خط سیر داستانی وسررشته ی مشخصی قبلا" دراختیارشان قرار گرفته است (ویاخودشان آنرا نوشته اند) نهفته گشته و لی اکثر دیالوگها ساخته و پرداخته خودشان است ومسلما"درجاهائی نیزبداهه گوئی میتواند در دستور کار قرار گیرد.
این (نوع )از( سینمای دینی ) ذاتا" بازیگر محوراست و بدون ارتباطی معنوی و اعتقادی که مابین بازیگرها وجوددارد ماهیتی برای آن متصورنیست.چون بازیگردر حین بازی و به تصویر کشاندن کاراکتر مربوط به خودش خودرا باور دارد ،آرامش حاصل از ایمان درونیش به بیننده منتقل میشودو موجد "لذات مینوی" میگردد.
جلسات تعامل و مشاوره مابین بازیگران باهدف رسیدن به تفاهم و همگونی باور برگزار میگرددو در صورت ناهماهنگی فی مابین،کار فیلمبرداری آغاز نمیگرددوچون قراراست فقط در صورت به یقین رسیدن کاراکترها فیلم ساخته شودوتصاویرواسطه ای برای انتقال روحیات و احساسات راستین و حقیقی بازیگر به بیننده باشند،آرامش بخش و لذت بخش بودن فیلم (از نوعی که تحت عنوان لذت مینوی از آن یادشد) حتمی بوده و تردیدی در آن وجودندارد.
شایداحتمال پدیدآمدن چنین اثری به د لیل شرایط والزامات سختی که دارد (واصلی ترین و سخت ترین آنها تجمیع همباوران مومن آشنا به فن بازیگریست) بسیار کم باشد ولی در صورت ساخته شدن محصولی شگفت انگیز،بی نظیر و ارزشمند خواهدبود.مسلما" چنین احتمالی غیرممکن نیست واجتماع افراد همباورواجدشرایط لازم دراین جهان که پرازامکانات مختلف و پیشرفته ی ارتباطات است زیادهم دوراز ذهن بنظرنمیرسد.
وسئوال احتمالی آخر: آیا این(نوع)الگوبرداری از "نمایش تعزیه" نیست؟
وجواب آخر: گوشه چشمی به این نمایش آئینی،سنتی وجودداردهمانگونه که گوشه چشمی به انواع دیگر نمایش،سینمای سنتی ومبزانسن وتصویرپردازی سنتی آن نیز موجوداست اما بهرحال کارما درحیطه نمایش نیست،درشمولیت هنرسینماست. وهمین ،خیلی چیزهارا عوض نموده وبالطبع کاررا کاملتراما مشکلترمیکند.فقط این حقیقت را باید گوشزد کنم که نوشتار حاضر ابدا"کامل نیست،تنهاجرقه ایست خیلی ناچیزکه امیدمیرود قادرباشددرمجاورت اذهان خلاق و مستعد شعله ای موثروبسیط پدید آورده،به جهان سردونسیان زده هنرسینما گرماببخشد.شکل نهائی (نوع) مورد نظر این مقاله در نظر نویسنده نیز مبهم و ناواضح است.
(11 مهرماه 93)