فیلم (آپوکالیپتو)ی گیبسون و ریشه های تاریخی آن گردآوری و تدوین:مهردادمیخبر
یکی از فیلمهای نابی که در هالیوود جاودانه شده است (آپوکالیپتو)ی مل گیبسون است .این فیلم خوش ساخت به رغم خط داستانی کلیشه ای اش بقدری خوش ساخت و پرکشش میباشدکه هیچکدام از سکانسها و نماهای نفس گیرش رانمیتوان هیچگاه از خاطربرد.شاید اگر پیش از ساخته شدن این اثر بدست گیبسون کسی فیلمنامه آنرا مطالعه میکرد بیاد هزاران کار بی بو و خاصیت سینمایی در طی صد سال اخیر می افتاد و چندان اعتنائی به آن نمیکردو البته اگر فیلمسازی بی استعداد و مقلدنیز این سناریو را به تصویر میکشیدمسلما"کاری آبکی و مسخره از آن بوجود می آورد ...ولی گیبسون کسیست که قادراست از ضعیف ترین موضوعات قوی ترین فیلمهارا پدید آورد. بادیدن آپوکالیپتو به اصالت این جمله معروف بیش از پیش پی میبریم که: (تعداد خطوط داستانی که در سینما میتوان بدانها پرداخت شاید به عدد انگشتان دست باشد ولی این پرداخت و ساخت درست موضوعات است که فیلمی را جاودانه میسازد) درنوشتار زیر به سوابق تاریخی قوم مایا پرداخته ایم و در ادامه مروری نیز بر فیلم (آپوکالیپتو) آمده است .خواندن این مطلب برای کسانی که این اثر برایشان جاذبه ای داشته است خالی از لطف نیست والبته لازم به ذکر است که این فیلم انطباق کاملی با واقعیتهای تاریخی ندارد گرچه این از ارزشهای هنری آن هرگزنکاسته ونمیکاهد. *****************************************************
مشخصات فیلم آپوكاليپتو Appocalypto : فيلمنامه نويسان: مل گيبسون، فرهاد صفي نيا
درباره قوم مایا پیش از پیداش مسحیت در اروپا، قبایل متمدنی در دره های حاصلخیز و جنگلهای سرسبز آمریکای مرکزی و جنوبی زندگی می کردند که در کشاورزی ، معماری ، علوم ، ریاضی و ستاره شناسی به پیشرفتهای زیادی رسیده بودند . از جمله این قبایل میتوان ” مایا ، اینکا ، آزتک و تولتکس ” را نام برد . انان خدایان دیگری نیز داشتند ، از جمله خدای باران ، خدای جنگل و … به هر روی ، دلیل واقعی این مهاجرت مرموز و ناگهانی هنوز معلوم نیست و شاید هم هرگز روشن نشود . . ” مایا ” با این مهاجرت ، سالها در جنگلها و کوهها ودره ها سرگردان بودند . هر گروه به سویی و هر دسته در جهتی پیش می رفت . بر اساس مدارک و شواهد تاریخی ، بزرگترین گروه مهاجر از قوم مایا ، در محلی که امروز یوکاتان نامیده می شود ، سکونت گزیدند و شهر شگفت انگیز چی چن ایتزا را به وجود آوردند . زیبایی و شوکت این شهر به قدری خیره کننده بود که حسادت و کینه دیگر قبایل را برانگیخت . سرانجام در سال ۱۲۰۰ میلادی ، این شهر درگیر جنگ خونین با اقوام وحشی شد و چون اهالی آن از عهده دفاع از خود برنیامدند ، یک بار دیگر همچون اجداد خود خانه و زندگی خود را بر جای گذاشتند و رفتند . بدین سان ، چی چن ایتزا به غارت رفت و خانه ها ومعبدها ، ستونها و مجسمه های ان شهر خالی از سکنه ، در اعماق جنگل از نظر ناپدید شد .
اما این کتاب جالب تا سیصد سال بعد هم خواننده ای نیافت ، زیرا کمتر کسی حاضر بود مطالب عجیب آن را درباره خدایان سرخپوستان امریکای جنوبی و آداب و سنن مربوط به آنها را بپذیرد و باور کند . باستانشناسان بزرگ جهان نیز در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، بیشتر به فکر کشف آثار تمدنهایی از یونان ، روم و مصر بودند و توجهی به اعماق جنگلهای آمریکای جنوبی نداشتند . مایا نام گروهی از اقوام سرخپوست در جنوب مکزیک و شمال آمریکای مرکزی و نام تمدّنی قدیمی در همین منطقهاست. مایاها که از مشهورترین قبایل سرخپوست بودند، معمولا شهرهایشان را در دل جنگلهای بارانی میساختند. حوزهٔ زندگی و فعالیت مایاها حدود جنوبی کشور مکزیک و نیز سرتاسر گواتمالا و السالوادر را شامل میشد قوم مایا پدیدآورندهٔ یکی از تمدنهای بسیار پیشرفته آمریکای مرکزی بوده که دستآوردهای بسیار چشمگیری در هنر، معماری، ستارهشناسی و ریاضیات داشتهاست. هماکنون نیز گروههایی از اقوام مایا در مکزیک و گواتمالا بسر میبرند. مایاها با بهرهگیری از تمدنهای گذشته خود نظیر اولمک توانستند در خلال سالهای۲۵۰ تا۹۰۰ پس از میلاد تمدنی عظیم را در آمریکای مرکزی پایهگذاری نمایند.تاریخ مایاها به سه دورهٔ مهم بخشبندی شدهاست و دورانهای پیشاکلاسیک یا زندگی ابتدایی و دوران کلاسیک یا عصر طلایی و دورهٔ پساکلاسیک یا افول این تمدن را شامل میشود. این قوم که به گویشهای متعدد زبان مایایی تکلم میکردند و نوعی خط ابتدایی هیروگلیفی نیز داشتند که آثاری را به آن مینوشتند. تمدن مایا به دست اقوام مجاور ضعیف شده و سرانجام با هجوم اسپانیاییها از میان رفت. پیش از این اضمحلال مایاها به دلیل نامشخصی به یکباره تمدن و شهرهای عظیم را رها کردند و دامان کوهستانها پناه بردند که دلیل این رویداد به سبب از میان رفتن آثار مکتوب آن دوره و روایات گوناگون، هنوز مشخص نیست. پس از آن تمدن مایا رها شد و اقتدار مایاهای کوهستان نیز ابتدا به دست آزتکها و سپس اسپانیاییها از میان رفت. جمعیت مایاهای امروزی که از بازماندگان فرمانروایان دوران باستان آمریکای مرکزی میباشند، حدود هفت میلیون نفر است که بیشتر در جنوب مکزیک و نواحی کوهستانی گواتمالا و بلیز بهسر میبرند. واژه شناسی چی چن ایتزا: این کلمه بسیار قدیمی در زبان سرخپوستان مایا بود . تامسون سرانجام کشف کرد که ” ایتزا ” لقب فرمانروایان قوم مایا بوده و چی چن به معنای ” دهانه چاه ” است . او نتیجه گرفت که در شهر چی چن ایتزا چاههایی بوده که در زندگی ساکنان شهر اهمیت بسیار داشته است ،آن قدر که مراقبت از ان چاهها به فرمانروایان و حکمرانان سپرده می شده است . دیه گو دو لاندا نیز در کتاب خود به وجود این چاهها اشاره کرده واز گودال عمیقی نام برده بود که در اعتقاد مردم مایا به ” خدای باران ” تعلق داشت و آن را ” چاه قربانی می نامیدند ” . به نوشته او ، مردم مایا خدای باران را ” یوم چاک ” می گفتند و معتقد بودند که یوم چاک در اعماق آن گودال عمیق و در لابه لای آن آبهای سرد و زلال ان زندگی می کند . او اگر چه اژدهایی بود به شکل یک مار بزرگ که بدنی پوشیده از پر اشت ، اما به قدری نازک طبع و لطیف بود که اگر غمگین می شد ، قحطی به بار می آورد و مزرعه های ذرت را ، که غذای اصلی قوم مایا بود ، از بی آبی خشک و نابود می کرد ! . پیشینه: باستانشناسی مربوط به ۲۶۰۰ پیش از میلاد در کشور بلیز تعیین شدهاست. تقویم مایایی به ۳۱۱۴ پیش از میلاد اشاره دارد و البته یک داستان قدیمی پذیرفته شدهٔ مایایی نیز، حوادث ۱۸۰۰ پیش از میلاد را توصیف کردهاست. در دوران آغازین پیدایی مایاها آنها ابتدا از نواحی شمالی آمریکا به سمت جنوب آمدند و با سکونت در ارتفاعات گواتمالا تمدن عظیمی را بوجود آوردند. تاریخ تمدن مایاها به سه دورهٔ پیشاکلاسیک، کلاسیک و پساکلاسیک دستهبندی شدهاست. دوره پیشاکلاسیک: دوران پیشاکلاسیک تمدن مایا از حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد تا ۲۵۰ میلادی را در بر میگیرد.خود این دوره به سه مرحلهٔ اولیه، میانه و پایانی بخشبندی شدهاست. با آغاز این دوران که با اکتشافات انجام شده به اواخر هزاره دوم پیش از میلاد باز میگردد، گرایش به شهرنشینی و زندگی شهری پدید آمد روستاها و شهرهایی ایجاد شد. خط مایایی بوجود آمد و زندگی قدیمی مایایی در اوایل این دوران که مبتنی بر شکار و خوشهچینی بود به زندگی شهری و کشاورزی مبدل گردید. اطلاعات از دوران اولیه زندگی مایاها اندک است اما از دوران میانه که مربوط به چهار سدهٔ پیش از میلاد میباشد با توجه به اکتشافات باستانشناسی اطلاعات بیشتری به دست آمده که آمیختگی فرهنگی مایا با تمدن اولمک، از سنتهای پیشین را نشان میدهد.در مرحله پایانی دوران پیشاکلاسیک مایا بناهای اصلی شهرنشینی پدید آمد، این مرحله تا ۲۵۰ میلادی به طول انجامید. این مرحله پایانی را به واقع آغاز عصر شکوفایی تمدن مایا دانستهاند. دوره کلاسیک: این مرحله که عصر طلایی مایا محسوب میشود، از ۲۵۰ تا۹۰۰ میلادی بود و در آن مایاها به اوج عظمت و درخشش خود رسیدند.دولت-شهرهای بزرگ پدید آمد و شهرهایی مانند تیکال ساخته شد. در آن دوران تخمین زده میشود که نزدیک به دو میلیون تن در محدوده مایانشین به سر میبردند که یکصد هزار تن از آنان ساکن شهر تیکال بودند. بیشتر بناهای ساخته شده، بجز خانهها و امکانات شهری نظیر آبراههها، به بناهای عظیم و فاخر مذهبی مربوط میشد. شهرهای باشکوهی مانند کوپان، چیچن ایتزا، تیکال، تئوتیهواکان و پالنکه در منطقه یوکاتان پدید آمد. در این دوره بکارگیری طلا در مناسبتهای مذهبی و نیز جهت آرایش و تزیین رایج بودهاست. در این دوره سطح زندگی و کیفیت آن در شهرهای مایا به بهترین حالت خود رسیده بود. پیروزیهای نظامیان مایا در نبرد با اقوام همسایه و شهرهای خارج از قلمرو و فراوانی آذوقه و امکانات که ناشی از تدبیر طبقه حاکم بر جامعه بود نوعی رفاه نسبی را برای جامعه مایاها پدید آورده بود. از سوی دیگر بازرگانی بین سواحل دور و نزدیک و وجود راههای پیادهرو بسیار طولانی میان شهرها زمینهرا برای پیشرفت این قوم در دوره کلاسیک فراهم آورده بود. در این دوره بیش از یکصد شهر بزرگ و کوچک پدید آمد که البته گاهی ساختن یک شهر جدید برابر بود با تخلیه یک شهر دیگر اما با این وجود سرعت شهرسازی و مهارت آنها در طراحی سیستمها مورد نیاز برای شهرهای بزرگ از شاخصههای مایاها در میان سایر اقوام آمریکای باستان است. بهترین و بااهمیتترین شناسههای تمدن مایا در خلال دوره کلاسیک چهار اصل آن بود که عبارت بودند از مذهب، هنر، معماری و جامعه آنها.
دوران پساکلاسیک: مایاها که فاقد سلاح گرم بودند، بصورت گسترده به اسارت اسپانیاییها در میآمدند و گاهی اوقات نیز بطرز فجیعی قتلعام میشدند.دوران پساکلاسیک تمدن مایا از ۹۰۰ میلادی تا قرن شانزدهم که زمان ورود مهاجمان اسپانیایی بود را دربرمیگیرد(مقطع تاریخی فیلم آپوکالیپتو). مایاها در یکی از سربهمهرترین رویدادهای تاریخی به طرز مرموز و ناشناختهای ناگهان تمام سرزمینهای متمدن و آباد خود را ترک کرده و به کوهستانها پناه بردند. دلیل این کوچ ناگهانی مشخص نیست که چگونه شد که شهرهای باشکوه و عظمت مایاها ناگهان خالی از سکنه شد.فرضیههای گوناگونی نظیر شیوع بیماری واگیر یا حملات مهاجمان بدوی و نیز باورهای مذهبی مطرح شدهاست اما هیچ یک تاکنون مورد تأیید واقع نشدهاست.مایاها که از سده نهم میلادی رو به افول گذارده بودند یک به یک شهرهای خود را ترک میکردند و به گوشههایی از جنگلها پناه میبردند. اگرچه فقدان آثار ادبی و از میان رفتن متون مایایی باعث دشواری علتیابی این پدیده شده اما باتوجه به محتوای کتاب سنتی و متاخر چیلام بالام میتوان به هراس و یاسی که در جامعه مایا بر حسب یک پیشگویی پدید آمده بود، اشاره کرد. این هول و هراس در یک قطعه قدیمی و سنتی که در این کتاب آمده نمود پیدا میکند: در آن روز، گرد و غبار مالک زمین خواهد شد **************************************************************
فرهاد صفی نیا نویسنده (آپوکالیپتو)
درپی کوچ ناگهانی مایاها، اقوام جدیدی آمدند و سرزمینهای مایاها را تسخیر کردند. شهر بزرگ چیچن ایتزا به دست قوم تولتک که از اقوام نیمهوحشی ساکن ارتفاعات مکزیک بود افتاد. اقوام دیگری نیز فتح سرزمینهای دیگر مایایی را آغاز کردند و تقریبا تمام ماحصل تمدن مایایی از دست رفت. این روند تا قرن سیزدهم ادامه داشت و در نهایت در قرن سیزدهم مایاها موفق شدند دوباره حاکمیت شهرهای خود را به دست بگیرند. اما با این تفاوت که بجای یک حکومت آن زمان شانزده حکومت کوچک در سرزمینهای مایا حکومت میکردند.فرهنگ مایایی هم به نسبت دوره گذشته بسیار ضعیف تر و کمتوانتر شده بود و تقریبا زیر سایهٔ تمدن آزتک قرار گرفت و در نهایت به دست اسپانیاییهای مهاجم، تمدن مایا برچیده شد. فتح یوکاتان توسط اسپانیایی از پیروزی بر سایر تمدنها و ملل آمریکایی دشوارتر بود و اگرچه ظرف ۵۰ سال پیروز شدند اما حدود ۱۷۰ سال طول کشید تا بطور کامل بر این سرزمینها تسلط بیابند. ورود اسپانیاییها در سال ۱۵۱۱ بود و ایتزا آخرین مقاومتی بود که در سال ۱۶۹۷ درهم شکست. در هنگام فتح سرزمینهای مایا اسپانیاییها با قومی مواجه بودند که دیگر استقلال سیاسی و توان نظامی فوقالعادهٔ سالهای گذشته خود را نداشتند اما به شدت در برابر متجاوزان اروپایی ایستادگی نشان دادند. به نحوی که هرناندز دکوردوبا کاشف اسپانیایی این سرزمین بر اثر زخمی که در نبرد برداشته بود، جان خود را از دست داد. مایاها مدتها بعنوان رعیت اسپانیا در نواحی کوهستانی زندگی خود را ادامه دادندو هنوز شمار بسیاری از آنان در کشورهای مکزیک، گواتمالا، بلیز و السالوادور بسر میبرند که سنت فراوانی را از نیاکان متمدن خود در دو هزاره قبل حفظ کردهاند. شمار مایاهای امروزی حدود ۷ میلیون نفر است که جمعیت زیادی از آنان اسپانیاییزبان شدهاند. مراسم عروس باران: ماههاست که قطره ای باران از آسمان فرو نریخته و مزارع ذرت در حال نابودی است ، زمین تشنه و خشک است . دعاهای مردم به نتیجه نمی رسد . کاهنان معبد بزرگ می گویند که خدای باران – یوم چاک – از انها راضی نیست . باید هدیه ای تقدیم او کنند تا شادمان شود و ابرها را فرمان دهد از هر سو بیایند و ببارند ! اکنون، نوبت عروس باران است . تخت روان به اهستگی پیش می اید و از روی دوش مردان بر روی زمین قرار می گیرد . عروس باران از وحشت نیم خیز می شود . دو مرد قوی هیکل ، بازوان او را از دو طرف می گیرند و بلند می کنند . از شدت وحشت د ر پاهای دوشیزه نگون بخت نیرویی برای راه رفتن نیست . او را تقریبا کشان کشان به لبه چاه می اورند و دریک آن ، همچون پر کاه به فضای مقابل پرتاب می کنند . عروس باران جیغ جگر خراشی از دل بر می آورد و لحظه ای بعد به میان ابهای سرد می افتد و پس از آن که چند غوطه می خورد ، از نظرها ناپدید می شود . در این حال ، فریاد خوشحالی و رضایت از مردم بلند
جامعه: جامعه مایاها از قبایل بههم پیوستهای که در سدههای پیش از میلاد بتدریج گردهم آمده بودند، تشکیل میشد و فرهنگ در روستاها و شهرها اگرچه با هم در تضاد بود اما وجود نظام شاه-خدایی در این کشور موجب قرابت فرهنگ، زبان و مذهب ساکنان قلمرو مایا شده بود که درپی این یک گونهٔ فرهنگی عمومی و کلی در اجتماع مایاها پدید آمد. در نظام مایاها طبقهٔ اجتماعی، بسیار مهم تلقی میشد و هرکس میبایست جایگاه خود را از نیاکان به ارث ببرد. شاه در راس همه قرار گرفته و سلسله مراتب نیز بشدت رعایت میشد. مایاها در شهرها بر حسب طبقاتی که داشتند امرار معاش میکردند. مهمترین مشاغل در جامعه مایا مشاغل مذهبی و کاهنی، افسری ارتش، کاتبی، بایگانی، مهندسی ساختمان و بازرگانی بود. در کنار این مشاغل طبقات پائینتر مشاغلی مانند کارگری ساختمان و صنعتگری داشتند که کیفیت تولیدات آنها به حدی بود که بنظر میرسد این افراد به صورت تخصصی آموزش دیده بودند. شغلهای دیگر مردم در جامعه مایا عبارت بود از کشاورزی و فعالیتهای خدماتی در شهر مانند آشپزی و نظافت و خدمتکاری که معمولا نسب افراد در احراز هر یک از این مشاغل بسیار موثر بود.
مایاها نوزادان را در گهوارههای مخصوصی میخواباندند که تختههای تعبیه شده در آن کلهٔ نوزادان را پهن میکرد و آنها این را زیبا و بختآور میدانستند. غذاهای سنتیشان آنگونه که از نوشتهها و نقاشیها و نیز سنتهای مایاهای امروزی میتوان فهمید، ترکیباتی بوده از گوشت و سبزی و ذرت و انواع چاشنی. موادغذایی در هنگام قحطی و یا بروز جنگ از انبارها تامین میشد که تحت نظارت شاه قرار داشت. بازرگانی در شهرها رونق فراوان داشت و خاص طبقه نجبا بود که این بازارها در میادین اصلی شهرهای مختلف برپا میشد. میدان اصلی شهر بجز بازارهای موسمی که زمان مشخص و از پیش تعیین شده داشتند، بخش مهمی از فعالیتهای روزمره شهری را نیز پوشش میدادند. این فعالیتها شامل جشنهای مذهبی و ضیافتهای پیروزی، رژه، نمایش و گردهماییهای قبایل میشد.
سیاست: جامعه مایا در دوران پیشاکلاسیک مبتنی بر زندگی قبیلهای بود و هر قبیله رئیسی جداگانه داشت که بر فعالیتهای مذهبی و خانوادگی و تجاری قبیله نظارت میکرد. در مرحلهٔ پایانی دوران پیشاکلاسیک سیستم نوین حکومتی مبتنی بر حکومت مرکزی در جامعه مایا پدید آمد و آن این بود که مایاها به این نتیجه رسیدند که در یک جامعه شاه بهتر از رئیس میتواند به امورات همهٔ مردم رسیدگی کند. شاه واسطهٔ ارتباط خدایان و انسان تلقی میشد و کمکم پذیرش نظام شاهی، در جامعه مایاها همهگیر شد. کاهنان مذهبی این نکته را برای دردست داشتن نفوذ تأیید کردند و این باور رایج شد که سرپیچی از فرمان شاه موجب عقوبت خدایی و زمینی خواهدبود. شاهان مایا برای برقراری هرچه بیشتر نظم در قلمرو تحت امر خود به ایجاد نظام طبقاتی دست زدند و روحانیان و نظامیان را از خویشاوندان خویش برگزیدند. اوضاع اجتماعی: جامعه مایا در این دوران به دو دسته نخبه و غیرنخبه تقسیم میشد. جامعهٔ نخبه که طبقهٔ ثروتمندان بود، خود دارای دو رده بود که ردهٔ اول مربوط به خاندان شاهی بود و ردهٔ دوم ردهٔ روحانیان و بازرگانان و جنگجویان حرفهای بشمار میآمد. دسته غیرنخبه هم کشاورزان، صنعتگران، شکارچیان و هنرمندان بود. صنعتگران ماهر در این میان مقام و منصبی برتر از سایرین داشتند. در نظام سیاسی مایا گاهی یک زن به صدارت و شاهی میرسید و تمام امور را در دست میگرفت و این زمانی بود که از خاندان شاهی مردی برای این امر وجود نداشتهباشد.پوشش و لباس طبقات با هم متفاوت بود و زنان در هر دو طبقه اگرچه لباس نخی یا دامن و پیراهن گشاد میپوشیدند اما گلدوزیهای متفاوت داشتند. مردان طبقه پایین پوشش رویینهشان پارچهای بود که اکس نام داشت اما مردان نخبه از شنلی بنام پاتی استفاده میکردند. در جامعهٔ مایاها بردهداری رواج داشت و تجارت برده نیز از امور مهم بازرگانی مایاها بود. یک شخص در جامعهٔ مایاها از سه طریق ممکن بود برده شود: یکی اینکه ممکن بود سرپرست یک خانواده فقیر برای امرار معاش بهتر دستیابی به مال برای بهبود شرایط زندگی یکی از اعضای خانوادهاش را بهعنوان برده بفروشد. دوم اینکه ممکن بود کسی جرم یا جنایتی مرتکب شود و در اینصورت این امکان وجود داشت که با تشخیص مقامات قضایی بعنوان جریمه به بردگی محکوم شود و سوم نیز اشخاصی که بعنوان اسیر جنگی در نبرد با اقوام دیگر گرفته میشدند، خودبه خود برده محسوب شده و از سوی جنگاوران فروخته میشدند. البته اگر اسیر از طبقات بالا و نجیبزاده جوامع دشمن بود بجای برده شدن، طی مراسمی با احترامی ویژه کشته میشد که کشتن آنها نوعی مراسم قربانی برای خدایان دانسته شدهاست. که البته با روش آزتکها در قربانی کاملا متفاوت بودهاست. خانواده: در جامعه مایا کوچکترین واحد اجتماعی خانواده محسوب میشد که از پدر و مادر و فرزندان و نیز بردگان تشکیل میشد. در میان مایا هر خانواده به نوبه خود در میان خانوادهای بزرگتر قرار داشت که خانههایشان را گرداگرد یکدیگر در یک حیاط مشترک میساختند. ازدواج برپایه منصب بود و پدر دختر در سن پایین داماد را از طریق دلالانی که حرفهشان پیداکردن همسر و نامزد مناسب در میان طبقات مختلف برای دختران بود، پیدا میکرد. تعدد زوجات تنها برای طبقهٔ نخبه مجاز بود و مراسم ازدواج تقریبا بدور از تشریفات و دخالت روحانیان انجام میگرفت. در سنتهای مایاها خون و نژاد اصالت داشت و هرکسی بنابر تبار و نیای پدری خود، پایگاه اجتماعیاش را مییافت. در نظر مایاها خانوادهای اصالت و اشرافیت داشت که اجداد و نیاکان پدری زن و مرد هردو افراد سرشناسی بودهباشند. هنر: گاهی هنر مایاها را در دوران کلاسیک یا عصر طلاییشان، برترین و زیباترین مکتب هنری جهان باستان دانستهاند. هنر مایایی اگرچه از سنتهای پیشین نظیر تمدن اولمک بهره میبرد اما خلاقیتهایی که در درون جامعه مایا پدیدار شد، چهرهای ویژه و متفاوت از تمام تمدنهای امریکای باستان به آن بخشید. آنها باورهای خود را دربارهٔ خدایان از راه خلق آثار هنری بروز میدادند. معماری، نقاشی، مجسمهسازی، سفالگری از مهمترین و برجستهترین هنرهای مایایی بود. معماری و شهرسازی آثار معماری مایاها که تا به امروز بجای مانده عمدتا مبتنی بر ساخت منازل شهری و روستایی، کاخهای شاهی و معابد و هرمهای مذهبی- عبادی و سامانههای شهری مانند کانال هاو مخازن آب، راههای شهری و بین شهری میشد. خیابانها عمدتاٌ بصورت سنگفرش بودند و برای طراحی شهر مهندسان امر ابتدا نقشه شهر را طراحی کرده و سپس نظر مساعد شاه را میگرفتند. معمولا ساختمانهای مذهبی مایاها که بصورت هرم بود، با مذهب و ایدئولوژی و نیز با گاهشماری مایایی در ارتباط بود. پلکان در معماری جایگاه ویژهای داشت و در همه آثار بگونهای بچشم میآید. در نمای ساختمان از موزاییک و انواع رنگ استفاده میشد و بکارگیری نقوش و تصویرهای مختلف در درون اتاقها یا راهروها و نمای خارجی ساختمانهای فاخر ویژگی دیگر معماری آمریکای مرکزی در عصر طلایی مایاها بود. مصالح ساختمانی اصلی در معماری مایاها را سنگ آهک تشکیل میداد. عمدهٔ آثار مایایی از سنگ آهک درست شدهاند. پدید آمدن شهرهای جدید در تمدن مایا به این نحو بود که روستاهایی که جمعیت مردمش زیاد میشد طی یک مراسم تودیع روستاییان منازل خود را ترک میکردند. خانههای جنگلی ویران میشد و خانههایی بادوامتر گرداگرد یک محوطهٔ خالی که روستای قدیمی بوده و بعدها میدان مرکزی شهر میشد بنا میکردند. در میدان مرکزی شهر یک پرستشگاه بزرگ پدید میآوردند که هستهٔ اصلی شهر را تشکیل میداد و گاهی از اطراف رشد میکرد. این شهرها معمولا جمعیتی بین ۱۰ تا ۱۵ هزار تن سکنه داشتند. با اینحال شهرهای بزرگ مایاها مانند تئوتیهوآکان جمعیتشان به بیش از ۵۰ هزار تن میرسید. نقاشی وهنرهای تجسمی نقاشی از دیگر جنبههای تمدن مایایی بود که شیوهٔ آن تا به امروز نیز میان جوامع مایایی برجای ماندهاست. نقاشیها بیشتر بر روی پارچه و دیوارهها صورت میگرفت که گاهی با گچبری نیز توام میشد. رنگ آبی نیلی میان مایاها جنبهٔ الوهیت داشت و رنگی که در نقاشیهای خود استفاده میکردند، از نوع ماندگار آن بود که تجزیه نشده و از بین نمیرفت. رنگی که بر روی پارچه بکار میبردند، طی فرآیندی پیچیده و شیمیایی به دست میآمد و امروزه پژوهشگران از طریق آزمایشهای شیمیایی به روش باثبات کردن این رنگها پی بردهاند که هنوز نیز پس از گذشت قرنها ماندگاری و درخشندگی خود را حفظ کردهاند. مایاها همچنین در زمینهٔ نقاشی با ابداعاتی که در زمینهٔ رنگآمیزی و گچبری داشتند، تغییراتی را در نحوهٔ ساخت پرستشگاهها در آمریکای باستان ایجاد کردند. به این نحو که پرستشگاههای مایایی علاوه بر ساخت پلکانی دارای طرحها و نقاشیهای رنگی به همراه گچبری نیز بودند که معمولا تجسم خدایان و نیای شاهان مایایی بود.از سایر هنرهای تجسمی مایاها میتوان سفالگری را که از ویژگیهای بارز هنرمایایی است، برشمرد. در خلال دوران کلاسیک مایاها شروع به تولید آثار سفالی چندرنگی کردند که بیشتر جنبه تزئینی داشت تا کاربرد روزانه. این سفالینهها که عمدتاٌ به گونهٔ جام یا کاسه و یا مجسمههای سفال هستند، رنگآمیزی شده و دارای نقشها و طرحهایی هستند که نمادهایی اساطیری و ایدئولوژیک را از باورهایی قوم مایا ارائه میکند.رنگ آبی سفالها نشان از کاربرد آن در امور مذهبی را دارد.نقاشیهای رمزگونهای بر روی بیشتر سفالینههای به دست آمدهٔ مایایی دیده میشود که گاهی با کندهکاری همراه هستند. رنگ آمیزی سفالینهها گاهی پیش از پختن آن انجام میگرفت و گاهی پس از آن. از آنجایی که مایاها چرخ سفالگری نداشتهاند، با صرف وقت زیاد با نوک انگشتان تکههای گل را تبدیل به کاسه یا کوزه میکردند. روش کار آنها از لوله کردن گل و دادن شکل مارپیچ به آنها بودهاست.دورهٔ زمانی سفالینههای به دست آمده از مایاها به حدفاصل قرن ششم پیش از میلاد تا قرن نهم میلادی مربوط میشود.بجز سفالگری پیکرتراشی مایاها نیز از دیگر جنبههای هنری تمدن مورد نظر است. مجسمههایی که در دوره مایاها ساخته شده، بیشتر مجسمه شاهان و یا خدایان و موجودات مافوق بشری را شامل میشود. برخی از این مجسمهها سنگ یشم سبز که جنبه قدسی داشته ساخته شده بودند و کشف میزان زیادی از محصولات یشم در کنار گورهای بزرگان مایا موید این نکته میباشد.تندیسهای مایاها معمولا بصورت نیمتنه و نشسته و به ندرت ایستادهاند و در سردر سراها و نمای ساختمانها معمولا بچشم میخورند. زبان و ادبیات : مایاها را از آن جهت پیشرفتهترین قوم در امریکای باستان میدانند که بهتر از سایرین توانستند زبان خود را مکتوب کرده و خط را بکار برند. مایاها به زبان مایایی تکلم میکردند که زبانی التصاقی از شاخهٔ زبانهای بومی امریکا محسوب میشود. زبان مایایی قدیم بعدها به چندین گویش متعدد تقسیم شد که آنها امروز گروه زبانهای مایایی را تشکیل میدهد که در آمریکای مرکزی هنوز هم گویشورانی دارد. در گذشته تفاوتهای لهجههای اقوام مایایی تبار به حدی بود که گاه سخن یکدیگر را درک نمیکردند. این تفاوتها تا به امروز نیز پابرجا ماندهاست. ممکن است که مایاها ایدهٔ نوشتن زبان را از اولمکها فراگرفته باشند اما خط آنها هیچ شباهتی به سیستم نوشتاری اولمک نداشت.خط مایایی نوعی خط هیروگلیفیبود که آغاز بکارگیری و ابداع آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد باز میگردد.مایاها خط خود را برای امور مذهبی و سرشماری درآمد و مالیاتهای عمومی، مراسم و مناسک مذهبی و تحریر و تألیف کتابهایی که دانش و علوم را حفظ مینمود بکار میبردند.آموزش خط نوشتاری نیز میان طبقهٔ نخبگان رایج بود. رمزگشایی علائم نوشتاری مایاها تا حد زیادی سخت و دشوار است و هنوز هم تمامی متون نوشته شده مایا بهخوبی خوانده و درک نشدهاند. یکی از این مشکلات تغییر زبان و لهجه مایاها و واژهپذیری فراوان از زبان اسپانیایی است. مایاها ساخت کاغذهای الیافی را دنبال میکردند و بیش از هزار جلد کتاب آکاردئونی شکل تالیف کرده بودند که موضوعاتی مانند تاریخ قوم مایا، نظام اعتقادی، ستاره شناسی و پیشگویی، ریاضیات، طب و گاهشماری را در بر میگرفت. این کتابها تقریبا همگی به دست کشیشهای اسپانیایی سوزانده شدند. یکی از این کشیشها بنام اسقف دیگو دلاندا که عامل اصلی از دست رفتن آثار مکتوب قدیمی مایا بود سوزاندن کتابهای مایاها را اینگونه توصیف کردهاست: این مردمان در عین حال با استفاده از نشانهها و حروف مشخص کتابهایی نوشته و در آنها امور باستانی و دانش کهن خویش را توصیف نموده بودند… آنها این نوشتارها را درک میکردند و به دیگران نیز میفهمانیدند و آموزش میدادند. ما تعداد بسیار زیادی از این کتابها را یافتیم و چون مشاهده کردیم در میان آنها چیزی جز خرافات و دروغهای شیطانی وجود ندارد، همه را سوزاندیم که به شکل حیرتآوری باعث تاثر و افسوس آنها شد و دست آخر همه آنها را پریشان و محنتزده کرد. از میان کتابهایی که اسقف لاندا دستور امحا آنها را صادر کرده بود، سه کتاب به شکل شگفتانگیزی از شعلههای آتش در امان ماندند. یکی از این کتابها که در کتابخانهای در درسدن آلمان نگهداری میشود و به نسخه درسدن مشهور است اطلاعات جامعی از ریاضیات و ستاره شناسی در درون خود دارد. کتاب دیگر که در اسپانیا کشف شد، مربوط به طالعبینی است و نوشتار آخرین پرسیانوس نام دارد که در پاریس از صندوقی بینام و نشان بیرون کشیده شد و مربوط اساطیر و عقاید مذهبی مایاهای باستان است.پس از این حادثه دوباره مایاها به نوشتن آثار خود روی آوردند و کتاب کشیش جاگوار و کتاب پوپول ووه دو مورد از آنها هستند که بیشتر به تاریخ و اساطیر و افسانههای مایایی اختصاص دارند. این متنهای متاخر در قرن شانزدهم نوشته شدهاند. باور های دینی: سبک تفکر مذهبی مایاها کاملا از عقاید مذهبی جهان قدیم متفاوت بود. بیشتر متون قدیمی این دین از میان رفته و برای همین شناخت ایدئولوژی مایاهای قدیم سخت و تا اندازهٔ زیادی مبتنی بر حدس و گمان است. دین در جامعه مایا عامل متحد کننده محسوب میشد و همهٔ طبقات از پادشاه تا بردگان همگی درگیر یک دین بودند.حکومتها همیشه مذهبی و دینگستر بودند و برای همین سرپیچی از باورهای دینی یا بدعت در آن خشم حاکمان را بر میانگیخت. دین اگرچه تمام مسائل زندگی مایا را در برمیگرفت اما بههمان اندازه هم عرفانی بود و به مسائل معنوی میپرداخت. مذهب سنتی مایا خدایان متعددی داشت و هر خدا نیز یک همزاد غیر همجنس به عنوان همدم برای خود داشت که پس از مرگ او را در زیبالبا یا دنیای زیرین پذیرا میشد تا زمانی که دوباره زنده شده و به آسمان بازگردد.هنوز نیز گروههایی از مردم مایاییتبار ساکن هندوراس، گواتمالا و مکزیک به باورهای قدیمی مایایی معتقدند و مذهب فاتحان اروپایی خود را بهطور کامل نپذیرفتهاند. در مذهب مایاها، جهان دو بعد خدایی و انسانی داشت که در سه حوزه ضرب میشدند و آن سه حوزه جهان آسمانی، جهان زمینی و جهان زیرزمینی را شامل میشد. دنیای زیرزمینی که زیبالبا نامیده میشد و دنیای خدایان زیرزمینی و مکان استقرار روانهای درگذشتگان بود. قلمرو آسمانی سیزده طبقه و قلمرو زیرزمینی نه طبقه داشت. هریک از این طبقات قلمرو فرمانروایی یکی از خدایان بشمار میرفت. شناخت مناسک مذهبی مایاها کاملا میسر نشده و این بدلیل از میان رفتن بخش عظیمی از منابع مایایی و نیز تغییر مذهب اکثریت جامعه مایاها به مسیحیت است. ارتباط اصلی خدایان با یکدیگر از راه درخت مرکزی بنام واکاه چان امکانپذیر بود. این درخت که ریشهاش در دنیای زیرزمینی، تنهاش در دنیای زمینی و شاخههایش به دنیای آسمانی میرسید، خون قربانیان یا نذرهایی که نزد پادشاه درخاک ریخته میشد را از طریق ریشههایش جذب و در سراسر گیتی انتشار میداد. درک چیستی خدایان مایایی هم مانند درک آنان از جهان پیچیدهاست و برای ذهن انسانهای غربی ناآشنا مینماید.خدایان مایایی میتوانستند شکل ظاهر و سرشت خود را تغییر دهند و دلیل ایجاد آثار گوناگون هنری نیز همین است که مایاها میتوانستند هر صورتی برای خدایان خود متصور شوند و آنها را مجسم سازند. باستانشناسان مطرح میکنند، بزرگترین خدای مایا ایتزامنا نام داشتهاست.همین خدا دوشکل دیگر نیز داشتهاست که آن یکی هوناب کئو به معنی نخستین خدای زنده و دیگری کوکولکان به معنی مار بالدار بود. باور مایاها این بود که خدای اصلی خود را بهصورت کهکشان راه شیری نیز نشان داده و سرپرست و آفریدگار جهان است و بر همه خدایان سرپرستی میکند. کینیچ آهائو خدای خورشید و هوناهپو خدای ناهید بودند که این دوخدا معمولا بر سر روز و شب با هم در کشمکش قرار داشتند. برای کشاورزان دو خدا به نامهای یوم کاکس که خدای ذرت بود، وجود داشت و یکی هم چاک که خدای باران بود. چاک که بیشتر با چهرهٔ خزندهای با دندانهای شبیه مار تصویر میشد، چهار رنگ متفاوت داشت که به جهات جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب باز میگشت و برای هرکدام به رنگ سفید، زرد، سرخ، سیاه در میآمد. خدای ویژه و مورد احترام زنان ایکس چل نامیده میشد که مسئول تولد نوزادان شفادادن به بیماران و پیشگویی بود. مایا ها هرساله و یا بعد از در خواست بزرگان دینی خود برای خشنودی خدایان خود قربانی می کردند به طوری که پادشاه قوم در مکانی بلند با خنجری کمانی شکل می ایستاد و فرد قربانی که دو طرفه بدنش توسط افرادی بسته شده بود بر روی تخت سنگی قرار داشت و پادشاه با خنجر قلب را در حالی که همچنان می تپید از بدن قربانی خارج و به سمت مردم می گرفت او قلب ها را در ظرفی از خون درون معبد خدایان نگهداری می کرد.
همچنین به باور مایاها هر انسانی همزادی داشت که بصورت روح ظاهر میشد و با خدایان نشست و برخاست داشت و میتوانست زندگی افراد را تحت تاثیر قرار بدهد. انسانها میتوانستند از راه دعا و مناسک دینی و نیز مصرف داروهای روانگردان با آنها ارتباط برقرار کنند. این همزادان که بیشتر به دنیای زیزمینی مربوط میشدند، عامل پیوند فرد با جامعه مردگان نیز محسوب میشدند که این به دنیای زیرزمینی ارتباط داشت و فرد نیاز داشت برای این کار به محلهایی ویژه مثل غارهای تاریک برود. به باور مایاهای قدیم از راه مکاشفات و مصرف مواد روانگردان نیز میشد با دنیای خدایان متصل شد و پند و اندرز گرفت.پیشگویان دینی برای پیشگوییهای خود غیر از ستاره شناسی به این روش نیز روی میآوردند. علوم مایاها: اوضاع ریاضی مایاها مایاها ظاهرا ریاضیات را تا میزانی از اقوام اولمک فراگرفته بودند. آنها احتمالا نخستین قومی در جهان بودند که موفق به کشف عدد صفر شدند. این اتفاق در حدود سال ۳۶ پیش از میلاد افتادو ششصد سال بعد بود که هندیها به راز صفر پی برده و از طریق مسلمانان آن را به اروپاییها رساندند. نماد صفر در تحریر اعداد مایایی بصورت یک گوش ماهی بود که شکل آن ترسیم میشد. نظام شمارشی مایاها نیز برخلاف نظام متداول امروز جهان که دهگانی است یک نظام بیستگانی بود.مایاها برای هر عدد یک نقطه میگذاشتند که بصورت افقی بود و هرگاه این اعداد شمارشان به پنج نقطه (یعنی عدد پنج) میرسید بجای پنج نقطه یک خط عمودی میکشیدند و برای اعداد بالاتر مانند شش، هفت و سایر بالای خط افقی یک یا دونقطه یا بیشتر میگذاردند. به این ترتیب عدد ده در نوشتار مایا دوخط افقی روی هم بود و برای یازده کافی بود یک نقطه بالای آن میگذاشتند. نوشتن اعداد از انتها بود و هر بار استفاده از صفر برابر یک قطعه بیست شمارهٔ آن را بالا میبرد.چنان که در نظام ریاضی رایج امروزی صفر جلوی یک ده بار آنرا افزایش میدهد. چون خط نوشتاری مایاها هیروگلیف بود و نشانهای تصویری داشت گاهی کاتبان برای نوشتن صفر یا نقطه یا خط از نمادهای تصویری دیگری استفاده میکردند تا بر زیبایی اثر نوشتاری خود که معمولا بصورت کندهکاری بود، بیفزایند و آنرا هنریتر جلوه دهند. همین امر موجب دشواری در دریافت برخی از دادههای آماری مایاهای قدیم شدهاست. سیستم جمع و تفریق مایاها هم شبیه سیستمهای متداول امروزی بود اما آنها نمادهای چهارعمل اصلی را اینگونه بکار نمیبردند اما روش محاسبه ایشان تقریبا همین رایج امروز جهان بود.
مایاها آموخته بودند که چگونه از ریاضیات برای ثبت و محاسبه حرکات و تغییرات اجرام سماوی بهرهگیری کنند. در یادبودها و دیوارنوشتههای مایایی آثار و اکتشافات خود را ثبت میکردند. بزرگان دینی مایا آموخته بودند که چگونه سال خورشیدی، ماه قمری و حتی حرکتهای سیاره زهره را محاسبه کنند. مایاها برای این محاسبهها، ریاضیات ترکیبی را بکار میگرفتند و ماهرانهتر از سایر ملتهای آمریکایی باستان، از خط، درجهت ثبت یافتههای جدید خود بهره میبردند. آنها در جدولهایی قدیمی خسوف و کسوف را ثبت و برای آنها جدولهای زمانبندی تنظیم کرده بودند. آنها برای تنظیم مناسک مذهبی خود نیز از دادههای ستارهشناسی استفاده میکردند. مایاها ضمن شناخت خسوف و کسوف محاسبات دقیقی نیز از گردش مسیر سیارههای ناهید و بهرام و تا اندازهٔ کمتری عطارد ترسیم کرده بودند. همچنین شواهدی دردست است که مسیر حرکت سیاره مشتری نیز توسط مایاها مشخص شده بودهاست. مایاها از اخترشناسی برای تنظیم تقویم و هماهنگی مراسم مذهبی طالع بینی، پیشگویی و ثبت دوره سلطنت استفاده میکردند. در کراکول چیچن ایتزا یک رصدخانهٔ مایایی به دست آمده که بیشباهت به رصدخانههای امروزی نیست. ضمن اینکه آنتونی آونی ستارهشناس نظر دارد که مایاها همگی خانههایشان را به گونهای میساختند که ظاهرا بتوان از پنجرههایشان آسمان را رصد نمود. مثلا در شهر اوکسمال همه ساختمانها در یک ردیف و پنجرههایشان به یک سوی مشخص از آسمان باز میشود. در ناحیه کراکول نیز همهٔ خانه به نحوی ساخته شده بودند که در امتداد سیاره زهره قرار داشتند.حیرت بیشتر دانشمندان از این است که این شناخت دقیق مایاها از حرکت اجرام آسمانی در شرایطی بود که مایاها ابزار پیشرفته ستاره شناسی نداشتهاند و سرزمینشان در منطقهای بود که نه ماه از سال بارانی و همیشه ابری بود. گاهشماری سیستم گاهشماری مایاها نیز از بخشهای پیچیدهٔ این تمدن است. مایاها به سال ۳۶۵ روزه خورشیدی پی برده بودند اما برای محاسبه سال نه تنها جابجایی خورشید درآسمان فراز خود را که حرکتهای ماه و ستارگان و دیگر اجرام آسمانی را نیز مدنظر داشتند. نزد مایاها سه نوع تقویم استفاده میشد.یکی تقویم سالنمای ۲۶۰ روزه, دیگری هاآب یا سال ۳۶۵ روزه و دیگر تقویم شمارش طولانی ۵۲ ساله. سال مقدس که تزولکین نامیده میشد همان سالنمای ۲۶۰ روزه بود. هر ماه آن ۲۰ روز بود و هر روز یک نام مشخص داشت و نیز ۱۳ شماره که روزها در آن ضرب میشدند و مجموعا ۲۶۰ روز میشد. آنها از این طریق سعی میکردند تا از زمان دقیق وقوع پدیدههای قدیمی به میزان روزهایی که از آن گذشته آگاه شوند. شیوه آن به گونهای بود که مثلا روز ایمیکس که روز نخست هر ماه بود و اولین باری که در سال ۲۶۰ روزه واقع میشد نام سال یکم ایمیکس میگرفت و به همین ترتیب سال دوم سال دوم ایک و زمانی که به سیزدهمین میرسید نام چهاردهمین روز یعنی ایکس مقارن یک میشد و سال یک ایکس میگردید و اینگونه مشخص میشد که ۱۴ سال گذشتهاست. فایده این تقویم برای این بود که در ارقام بالا با ضرب و تفریق ساده میشد زمان واقعی را به روز تعیین کرد و از این رو به آن سالنمای مقدس میگفتند چراکه در امور مذهبی مردمی کاربرد بیشتری داشت. سالنمای هاآب سالنما و تقویم رسمی مایا بود. هاآب را برای امور سلطنتی و کشوری بکار میبردند. در سالنمای هاآب سال ۱۹ ماه داشت. ۱۸ ماه نخست سال ۲۰ روز بود و ماه آخر سال ۵ روز که رویهم رفته ۳۶۵ روز را تشکیل میدادند.ماه آخر یوایب نامیده میشد و برای مردم بدشگون مینمود.روزهای ماه از صفر تا ۱۹ را در بر میگرفتند شمار روز با یک آغاز نمیشد. مایاها در ذکر تواریخ معمولا در کتیبهها هردو سالنمای تزولکین و هاآب را بکار میبردند. از آنجایی که هاآب ۱۰۵ روز بیش از تزولکین داشت یعنی در تطابق دوتقویم هاآب ۱۰۵ دندانه وارد سال تزولکین شده بود و تطابق کامل تنها زمانی انجام میشد که ۵۲ سال از آغاز گذشته باشد که این دوره ۵۲ سال را دَوَران تقویم نامیدهاند. واین دوران برای مایاها بسیار مهم و با اهمیت بودهاست.تقویم سوم سالنمای شمارش طولانی است که مبتنی بر روزهاست که هر روز اما سال به ماههای سی روزه تقسیم نمیشد. هر روز یک کین بشمار میرفت و هر ۲۰ روز برابر یک یوئنال میشد. هر ۱۸ یوئینال را یک تون میگفتند که مجموعاً ۳۶۰ روز(کین) به دست میآمد. هر ۲۰ سال(تون) برابر یک کاتون و هر بیست کاتون یک باکتون و هر بیست باکتون یک پیکتون بود. یک پیکتون برابر میشد با ۲٬۸۸۰٬۰۰۰ روز. بالاترین واحد در گاهشماری مایایی آلائون است که برابر میشود با بیست و سه میلیارد و چهل میلیون روز.سالهای آنان ۳۶۰ روزه بود و دلیل آن هم فرار از شومی پنج روز پایانی بود. کاربرد این تقویم بیشتر برای شمارش روزهای گذشته یا باقیمانده نسبت به یک رویداد مهم بودهاست. مایاها سیستمی ریاضیاتی نیز داشتند که سالنماهای سهگانه را به هم تبدیل میکرد و از طریق دادههای یک تقویم میتوانستند آنرا در سالشماری دیگر نیز بیابند. نجوم و معماری باستانی هرچند بسیاری از مورخین و باستان شناسان بر سر اینکه این تمدنها دقیقا در کجا، کاری را دانسته انجام داده و کجا کاری تصادفی انجام گرفته است، دگیر بحث و مناقشه هستند، اما در اینجا مثالهایی که در اینجا آورده شده نشانه ای حیرت انگیز از ارتباط آگاهانه ریاضیات و نجوم در آثار معماری است. چیچن ایتزا (Chichén Itzá) منطقه باستانی قوم مایا نمونه ای از تمایل فرهنگی این قوم به نجوم است. هرم عظیم پله دار کوکولکان (Kukulcan) که در کانون این محل قرار گرفته است، در هر یک از وجوه خود ۹۱ پله دارد، که در مجموع ۳۶۴ پله است. با افزودن سکوی بالایی تعداد کل پله ها ۳۶۵ عدد به تعداد روزهای یک سال است. علاوه بر این، در اعتدالین بهاری و پاییزی (اولین روز بهار و پاییز که ساعات روز و شب برابر هستند)، نور خورشید سایه یک مار عظیم را بر روی راه پله شمالی ایجاد میکند. بنایی به نام کاراکول (Caracol) که بنا به اعتقاد کارشناسان به عنوان رصدخانه مورد استفاده قرار می گرفته است نیز در محل استقرار چیچن ایتزا وجود دارد. پنجره های این بنا طوری تنظیم شده اند که با نقاط جذاب و مهمی همطراز باشند. هرچند قسمت بالای این بنا آسیب دیده است، اما با بررسی پنجره های پایینی متوجه میشویم که آنها به سمت شمالی ترین و جنوبی ترین محل استقرار ستاره زهره، محل غروب آفتاب در اعتدالین ساخته شده اند و گوشه های بنا نیز به سمت محل طلوع و غروب خورشید در انقلابین است. مایاها یک تقویم پیچیده نیز داشته اند که تنها یک روز در هر ۶۰۰۰ سال کم می آورده است. پیش بینی آنها از کسوف و خسوف به طور اعجاب آوری دقیق بوده است. شاید شنیده باشید که این قوم روز پایان جهان را پیش بینی کرده اند. این روز در تقویم امروزی میلادی، ۲۳ دسامبر ۲۰۱۲ خواهد بود. اگر ترجمه آنچه در تقویم مایا آمده صحیح باشد، به گفته آنها دنیا در حدود ۵ سال دیگر ناگهان به پایان خواهد رسید. مایاها این عدد را بر پایه و اساس خاصی محاسبه کرده اند. این تاریخ زمانی را در چره تقدیمی زمین مشخص میکند که ما از عصر حوت خارج شده و به عصر دلو وارد میشویم.
اما حرکت تقدیمی چیست؟ همه میدانیم که زمین در حالی که به دور خورشید میگردد، بر روی محور خود نیز میچرخد و همانطور که از درس علوم دبستان به خاطر دارید، این محور کاملا عمودی نیست بلکه دارای زاویه ای در حدود ۲۳.۵ درجه است. اما این محور همواره چنین نیست، بلکه به آهستگی از زاویه ۲۴.۵ درجه به ۲۲.۱ درجه میرسد و هر ۴۱۰۰۰ سال یک دور کامل میزند. درحالی که زمین چنین حرکتی دارد، به خاطر تغییر در نیروهای گرانشی، محور زمین در یک دایره در جهت عقربه های ساعت میجنبد. فقط تصور کنید که محور از بالا به سمت پایین شروع به چرخش کند. به این ترتیب زاویه زمین در حد ۳ درجه اختلاف، ثابت میماند، اما جهتی که به آن اشاره میکند، تغییر میابد. برای مثال در حال حاضر ستاره شمالی ما ستاره پولاریس یا جدی است. اما حدود ۱۳ هزار سال قبل، قطب شمال به سمت ستاره وگا یا نسر واقع اشاره داشته است و دوباره در حدود ۱۳ هزار سال بعد به سمت آن باز خواهد گشت. این چرخش تقدیمی در حدود ۲۵,۷۷۶ سال دیگر کامل خواهد شد. در حال حاضر ما در عصر حوت هستیم،به این معنا که خورشید هنگام طلوع در روز اعتدال بهاری، از محلی که صورت فلکی حوت در آنجا قرار دارد، برمیاید. اما بنا بر حرکت تقدیمی، هر ۲۱۶۰ سال یک بار در روز اعتدال بهاری، خورشید از یک صورت فلکی جدید بر می آید.همانطور که قبلا ذکر شد ما در اواخر سال ۲۰۱۲ از عصر حوت وارد عصر دلو خواهیم شد. به این ترتیب، مایاها متوجه امری مهم در تغییر بروج و عصرها شده بودند و از اینرو، این تاریخ را زمان نابودی دانسته بودند. البته آنها تنها کسانی که برای اعدادی خاص اهمیت ویژه ای قائل بودند، نیستند. محیط هرم بزرگ جیزه در حدود ۳,۰۲۳ فوت (۹۲۱.۴۱ متر) و ارتفاع آن ۴۸۱ فوت (۱۴۶.۶۰۹ متر است. از نظر عده ای شاید این اندازه ها در مقیاس ۱ : ۴۳,۲۰۰ نماد نیمکره شمالی زمین باشد. نظر بحث انگیز دیگر این است که این اعداد درست ۲۰ برابر عدد حرکت تقدیمی ۲۱۶۰ هستند و نماد گذر زمین از ۲۰ برج فلکی و ایجاد “عصر”های گوناگون هستند. این مثالها از اعداد تقدیمی، ریاضیات و جهت یابی نجومی که در سازه های باستانی یافت شده اند، حتی ذره ای از تشابهات یا لااقل تلاقیهای عامدانه موجود در مکانهای تاریخی و داستانها و اساطیر هم نیست. تئوریها و گمانه زنیهای موجود درباره این ساختمانهای دیدنی چه درست و چه نادرست، دقت وسواس گونه ای که در طراحی، محاسبه و ساخت آنها اعمال شده است، قابل چشم پوشی نبوده و حسی غریب و احترامی عمیق در انسان امروز ایجاد میکند. و ما تصور میکنیم پیشرفته هستیم…
مایاهای امروزی با وجود از دست رفتن اتحاد مایاها این قوم از صحنه روزگار کنار نرفتند و هنوز در گوشههایی از آمریکای مرکزی مردم مایا با حفظ آداب و رسوم خود به زندگی ادامه میدهند. جمعیت مایاهای امروزی که بازماندگان مایاهای متمدن دوران باستان و سدههای میانه هستند حدود هفت میلیون تن برآورد شده که در کشورهای السالوادور، هندوراس، مکزیک،گواتمالا و بلیز پراکندهاند و به گویشهای زبان مایایی و یا اسپانیایی سخن میگویند. بیشتر جمعیت امروزی مایاها در ارتفاعات گواتمالا بسر میبرند. در گواتمالا اگرچه خیلی از مایاها سبک زندگی و گفتار اسپانیایی را پذیرفتهاند اما این تغییر و همرنگی با جامعه در زنان بسیار کمتر از مردان دیده میشود و اکثر زنان مایایی گواتمالا هنوز هم سبک پوشش و زبان بومی و اصیل خود را نگاهداشتهاند. مایاهای امروزی بخاطر رنگ پوشش خاص خود و کلاههای بلند و لباسهای شاد رنگارنگ خود شهره هستند. مردان مایا امروزه به کارهای کشاورزی و گاهی صنعتی مشغولند و در میان جامعه امروزی مایا کودکان دستفروش نیز بچشم میخورند. امروزه زندگی مایاها مانند بیشتر مردم آمریکای لاتین توام با محرومیت است و روند پیشرفت بویژه در مناطق مایانشین که کوهستانی و روستایی نیز هستند، بسیار کندتر است.غذاهای سنتی مایاها هنوز مبتنی بر غذاهای گیاهی و بویژه ذرت است. انواع و اقسام غذاها و نانها با ذرت طبخ میشود.مایاهای امروزی اگرچه بیشتر مسیحی کاتولیک میباشد اما هنوز دستههای زیادی از مردم این قوم هر به مذهب باستانی خود معتقد باقی مانده و آئینهای مذهبی خود را همچنان برگزار میکنند. پذیرش مذهب کاتولیک از سوی بسیاری از مایاها تنها سرپوشی بود برای دفاع از خود برابر مسیحیان چرا که هنوز در میان جوامع مسیحی مایا همچنان شمن وجود داشته و در ارتفاعات و غارها بر اصل سالهای ۲۶۰روزه به عبادت و ارشاد و مکاشفه میپردازند.نام بسیاری از اساطیر مایا با نامهای مذهبی لاتین جایگزین شده اما مراسم و عقاید همچنان باستانی برجای ماندهاند. گرایش عمده روستاییان مایا به مسیحیت از سال ۱۹۶۰ و آغاز فعالیت تبلیغی کلیساهای انجیلی جنوب ایالات متحده آغاز شدهاست.
مایاهای کشور بلیز که سومین گروه بزرگ قومیتی این کشور هستند و حدود یازده درصد جمعیت کشور را تشکیل دادهاند بیشتر از تبار آندسته از اقوام موپان و یوکاتک هستند که درپی وقوع جنگ در سال ۱۸۸۰ به کشور بلیز مهاجرت نمودند. ده سال پیش از آن مایاهای ککچی از کشور گواتمالا وارد بلیز شده بودند و خلاف همتباران موپانی خود که راه کوهستانهای مرتفع بلیز را پیش گرفتند، اینان وارد سرزمینهای پست جنوبی این کشور در جوار رودخانهها شدند. تاریخ و فرهنگ باستانی مایاها نزد مایاهای بلیز بسیار بااهمیت و مایه افتخار تلقی میشود. شمار مایاهای گواتمالا بیش از سایر کشورهای مایانشین است. مایاهای گواتمالا بیش از سایرین به آداب و رسوم خود مانند پوشش، مذهب و زبان پایبند ماندهاند و شرایط فرهنگ بومی مایا در گواتمالا بهتر از سایر کشورهاست. مایاها در گواتمالا به سیزده گروه قومی کوچکتر تقسیم میشوند. پیشهٔ اکثر مایاهای گواتمالا کشاورزی و صنایع دستی است و عمدتاً در مناطق مرتفع و کوهستانی کشور بسر میبرند. در مکزیک
مایاها بخشی از گروههای قومی کشور مکزیک هستند که بیشتر آنها در نواحی جنوبی و بویژه شبه جزیره یوکاتان ساکن میباشند.زبان مایاهای مقیم مکزیک یوکاتک است که ریشهٔ مایایی دارد و مذهب پیشین جمعیت مایایی ساکن مکزیک کاتولیک میباشد. جمعیت مایاهای مقیم مکزیک حدود سیصدوپنجاه هزار تن میباشد که بیشتر آنها اسپانیایی را بعنوان زبان دوم یا زبان نخست خود میدانند. بدلیل شرایط جغرافیایی محل سکونتشان بیشتر مایاهای مکزیک از صنعت توریسم امرارمعاش میکنند.
مایاها در هندوراس چورتی نامیده میشوند که جمعیتی کمتر از ۶ هزار نفر دارند.[۱۵۱] مایاهای این کشور سنت مایایی خود را عمدتاً فراموش کردهاند و دیگر به گویش چورتی صحبت نمیکنند و پوشش سنتی آنها نیز کلاً تغییر یافتهاست. اخیرا تلاشهایی در رابطه با بازگشت چورتیها به فرهنگ قدیمشان انجام شده و تا حدودی آنها به یادگیری زبان نیاکان خود مشغول شدهاند. پیشهٔ اصلی مایاهای هندوراس که اسپانیایی زبان هستند، صنایع دستی و توریسم است. نوعی از عروسک که بنام عروسکهای هاسک شناخته میشوند، توسط این گروه قومی ساخته شده و معمولاً بوسیلهٔ کودکان دستفروش به مشتریها عرضه میشود. تمدن مایاها و فرهنگ جهان امروز: از مهمترین مسائل پیرامون نام مایا در جهان امروز افسانهٔ پایان جهان در سال ۲۰۱۲ است که حسب پیشگوییهای مایاهای قدیم جهان در آن روز پایان میپذیرد. این پدیده که به پدیده پایان جهان مشهور شدهاست با نزدیک شدن به سال مورد نظر بر دامنهٔ شیوع باور به آن در میان برخی افراد افزوده میشود. روز گمانشده برای این رویداد خیالی که بیست و یکم دسامبر ۲۰۱۲ است برابر شب یلدای سال ۱۳۹۱ هجری خورشیدی خواهد بود. در همین زمان شایعه مبنی بر برخورد یک جرم غولپیکر به زمین در سال ۲۰۱۲ موجی از واکنشها را بدنبال داشت. در نهایت موسسه SETI که کار پژوهش بر این امر را دنبال مینمود این مسئله را رد کرد. دربارهٔ این موضوع فیلمهایی نیز در هالیوود ساخته شده که از میان آنها میتوان به فیلم ۲۰۱۲ به کارگردانی رولند امریش اشاره نمود. همچنین دربارهٔ مردم مایا فیلم پرفروش دیگری به کارگردانی مل گیبسون در سال ۲۰۰۶ ساخته شد بنام آپوکالیپتو یا آخرالزمان که در آن دوران افول مایاها و شکستهایشان برابر قوم آزتک به تصویر کشیده شدهاست. حقایقی در مورد مایاها! ۱- راز باستانی حقیقت: هیچ کس واقعا نمیداند که چه چیزی باعث نابودی فرهنگ مایا شد.
۲- زندگی ادامه دارد… حقیقت: تقویم مایایی پایان جهان را پیشگویی نمیکند. ۳- آخرین قلمرو حکومتی مایا حقیقت: آخرین حکومت تمدن مایا تا سال ۱۶۹۷ وجود داشت. ۴- سونا حقیقت: مایاها از سونا استفاده میکردند! ۵- Ball Courts حقیقت: مایاها ball court را به عنوان محلی برای بازی کردن میساختند. ۶- مواد مخدر حقیقت: مایاها از مسکن و مواد مخدر استفاده میکردند. ۷- قربانیان حقیقت: بعضی از افراد مایا هنوز هم قربانی و خونریزی دارند ۸- دکترهای عالی حقیقت: مایاها روشهای درمانی بسیار خوب و جالبی دارند. ۹- دوران کودکی مایا حقیقت: مایاها به زیبایی و تربیت بچههایشان اهمیت میدادند ۱۰٫ فرهنگی که ادامه دارد… حقیقت: هنور افراد زیادی از تمدن مایا در مناطق خاص خودشان زندگی میکنند آپوکالیپتو فیلمی درباری سقوط قوم مایا
(مل گیبسون)، کارگردان و بازیگر هالیوود پس از فیلم «مصائب مسیح»،فیلم «آپوکالیپتو» را بروی پرده سینما برد.«آپوکالیپتو»،داستانی اسطورهای از سرانجام متلاطم تمدن مایاها است. نویسندگی این فیلم را «مل گیبسون» و «فرهاد صفینیا» به عهدهداشتهاند. «مل گیبسون» در کمپانی فیلمسازی خود در «سانتا مونیکا» در مصاحبه با خبرنگاران درباره فیلم «آپوکالیپتو» گفت:
داستان این فیلم در قرن شانزدهم میلادی در جنگلهای نزدیک شهرهای مایا به وقوع میپیوندد. این فیلم داستان مردی به نام «جگوآر پاو» است که توسط قوم رو به زوال مایاها به عنوان قربانی انتخاب میشود به این امید که شاید این قوم بار دیگر بتواند همانند گذشته به حیات خود ادامه دهد. این مرد رنجور و بدون اسلحه در پی رهایی یافتن از این مهلکه است که این مساله تماشاچی را تا لحظات آخر برای دیدن آنچه که به وقوع خواهد پیوست بروی صندلیاش میخکوب میکند. گیبسون درباره چگونگی انتخاب سوژهاش گفت: مساله شکار و شکارچی و فرار برای ادامه حیات همواره موضوعی بود که از زمان کودکی با چیزهایی که میدیدم با من بود، ولی در «آپوکالیپتو» من از دیدگاهی اجتماعی تمدنی به این موضوع نپرداختهام بلکه سعیم بر آن بوده که احساس خود به این مساله را در چارچوب گفتههای انجیل بروی صحنه منعکس کنم. وی در جواب به این سوال که پس از فیلمی چون «مصائب مسیح» چگونه تصمیم به ساخت فیلم درباره موضوعی گرفته که چندان وسوسهانگیز نبوده و حتی ساخت آن آسان به نظر میرسد، گفت: نمیدانم. فقط موضوع از این قرار بود که از من خواسته شد تا درباره این داستان فیلمی بسازم و من نیز پذیرفتم. موضوع تعقیب و گریز همان چیزی بود که همیشه انتظار ساخت آن را میکشیدم. «گیبسون» درباره چگونگی یافتن بازیگران این فیلم که تقریبا همگی آنها نابازیگرند گفت: ابتدا من و فرهاد فیلمنامه آن را نوشتیم و سپس به سراغ مردم رفتیم و افراد مناسب هر نقش را یافتیم، البته این مساله از نظر من خیلی مهم بود که افرادی را که انتخاب میکنیم، کاملا مشابه شخصیتهای شناخته شده اسطورهای نباشند، منظور این است که تماشاچی با دیدن هر یک از شخصیتها، آنها را فورا به هر یک از شخصیتهای اسطورهای مشهور و شناخته شده ربط ندهد. درسيستم فيلمسازي ماشيني و تعريف شده و با برنامه هاليوود، مل گیبسون يكي از معدود كساني است كه بلد است همه چيز را به هم بريزد و يك محصول مستقل شخصي خلق كند. به علاوه، آن قدر همين دو كار قبلي اش از نظر فرم، ساختار و محتوا قوي و حرفه اي بوده اند كه دلت را براي تماشاي يك اثر هيجان آور و مرعوب كننده ديگر صابون بزني ! بخصوص براي خيلي از کساني كه در نظرشان«مصايب مسيح»، اتفاق دهه شد و بارها جسارت و انديشه هاي گيبسن را ستودند. اين بار نه جدال اسكاتلندي و انگليسي ها به نمايش در مي آمد و نه 12ساعت آخر زندگي عيسي مسيح، بلكه قرار است برويم به دل جنگل هاي آمريكاي مركزي و شاهد آخرين روزهاي حيات «قوم مايا» باشيم. همه چيز «آپوكاليپتو» بسیار وسوسه انگيز است و تازه اين جداي از قصه هاي حاشيه اي مثل كنار كشيدن خيلي از استوديوهاي هاليوود در كمك به گيبسن به خاطر اظهارات ضد يهودي، پيدا نكردن پخش كننده و البته حضور پر رنگ دو ايراني در فيلم میباشد.يكي از منتقدان كه فيلم را ديده بود، نكته جالبي را بیان نموده: «صحنه به صحنه كه فيلم جلو مي رفت عجيب اتفاقات و تصادفهاي فيلم شبيه كارهاي وطني خودمان شده بود. مدام با خودم مي گفتم يعني چه شده كه هاليووديها از روي دست سريال آبكي ما و فيلم هاي بي در و پيكر ايراني كپي زده اند و تمام ماجراها بر حسب اتفاق و قضا و قدر جلو مي رود. البته وقتي تيتراژ آخر فيلم را ديدم، همه چيز را تا آخر گرفتم. فيلمنامه كار يك ايراني بود!» «بشر امروز بايد مراقب و مواظب تصميمها و حركات خود باشد تا مثل اقوام مايا به دست خودش نابود نشود» همانطور كه اول فيلم از قول ويل دورانت مي آورد: «هيچ تمدني از بيرون مغلوب نمي شود، مگر آنكه از درون نابود شده باشد». |
|
منابع: سایتها ووبلاگهای: ویکیپدیا.سیمرغ.بیتوته.شگرفیها.پژوهشکده.دنیای اقتصاد.فوتبال و سینما(وحید ضرابی نسب)
|